گل نرگس

گل نرگس - مهدویت - شعر - عکس - مقاله - حکایت - نوشته ادبی و ... حضرت مهدی (عج)

گل نرگس

گل نرگس - مهدویت - شعر - عکس - مقاله - حکایت - نوشته ادبی و ... حضرت مهدی (عج)

دیدار یار غائب

در ایام تحصیل علوم دینى و فقه اهل بیت علیهم السلام، در نجف اشرف، شوق زیادى جهت دیدارجمال مولایمان بقیة الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامرعلیه السلام را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم. 

تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم. تصادفا در یک شب چهارشنبه ، رفتنم از نجف به تاخیر افتاد و هوا ابرى و بارانى بود. نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصا از زیادى قطاع الطریق و دزدها، ناگهان صداى پایى را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربى را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: اى سید! سلام علیکم. 

ترس و وحشت به کلى از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم . تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکى شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن مى گفتیم و مى رفتیم . سید عرب از من سؤال کرد: قصد کجا دارى؟ 

گفتم: مسجد سهله. 

فرمود: به چه جهت؟ 

گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولى عصرعلیه السلام. 

مقدارى که رفتیم ، به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکى است نزدیک مسجد سهله رسیدیم داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایى که سید خواند که، مثل آن بود که دیوار و سنگها با ایشان آن دعا را مى خواندند، احساس انقلابى عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم. 

بعد از دعا سید فرمود: سید تو گرسنه اى، خوب است شام بخورى. 

پس سفره اى را که زیر عبا داشت بیرون آورد و درآن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل این که تازه از باغ چیده شده بود . و آن وقت چله زمستان وفصل سرماى شدید بود و من متوجه نشدم که این آقا این خیارهای تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ به هر حال طبق دستور آقا شام خوردم. 

سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. 

داخل مسجد شدیم ، آقا مشغول اعمال وارده درمقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه مى کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشاء را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست؟ 

بعد از آن که اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود: 

اى سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه مى روى یا در همین جا مى مانى؟ 

گفتم: مى مانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق علیه السلام نشستیم. 

به سید گفتم: آیا چاى یا قهوه یا دخانیات میل دارى آماده کنم؟ 

در جواب، کلام جامعى را فرمود: این امور از زواید زندگى است که ما از آن دوریم. 

این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوى که هرگاه یادم مى آید ارکان وجودم مى لرزد. به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبى رد و بدل شد که به بعضى از آنها اشاره مى کنم. 

1. در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب فرمود: 

اى سید با تسبیح به چه نحو استخاره مى کنى؟ 

گفتم: سه مرتبه صلوات مى فرستم و سه مرتبه مى گویم: «استخیر الله برحمتة خیرة فى عافیة » پس قبضه اى از تسبیح را گرفته مى شمارم، اگر دو تا بماند بد است و اگر یکى ماند خوب است. 

فرمود: این استخاره، دنباله ای دارد که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکى باقى ماند فورا حکم به خوبى استخاره ندهید بلکه دوباره بر ترک عمل، استخاره کنید اگر زوج آمد کشف مى شود استخاره اول خوب است اما اگر یکى آمد کشف مى شود که استخاره اول میانه است. 

به حسب قواعد علمیه مى بایست دلیل بخواهیم و آقا جواب دهد به جاى دقیق و باریکى رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم شدم و در عین حال متوجه نبودم که این آقا کیست. 

2. از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره ها بعد از نمازهاى واجب بود. بعد ازنماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره نباء بعد از نمازعصر سوره نوح و بعد از مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک. 

3. دیگر این که تاکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره اى خواستى مى خوانى و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را مى خوانى و فرمود: این نماز کفایت مى کند از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت. 

4. تاکید فرمود که: بعد از نمازهاى پنجگانه این دعا رابخوان: 

«اللهم سرحنى عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین ». 

5. و دیگر بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع درنمازهاى یومیه خصوصا رکعت آخر تاکید کردند: 

«اللهم صل على محمد و آل محمد و ترحم على عجزنا و اغثنا بحقهم ». 

6. در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلى فرمود: 

تمام آن مطابق با واقع است مگر کمى از مسایل آن. 

7. تاکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، براى شیعیانى که وارثى ندارند یا دارند ، ولکن یادی از آنها نمى کنند. 

8. تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را درعمامه قرار دادن چنانکه علماى عرب به همین نحو عمل مى کنند و فرمود: در شرع این چنین رسیده است. 

9. تاکید بر زیارت سید الشهدا علیه السلام. 

10. دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع. 

11. پرسیدم: نمى دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟ 

فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدى. 

گفتم: نمى دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوى الحقوق از من راضى هستند یا نه؟ 

فرمود: تمام آنها از تو راضى اند و درباره ات دعا مى کنند. 

استدعاى دعا کردم براى خودم که موفق باشم براى تالیف و تصنیف. 

دعا فرمودند. 

پس از این گفتگو به خاطرحاجتى خواستم از مسجد بیرون روم ، آمدم کنار حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد ، به ذهنم رسید چه شبى بود واین سید عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این فکر خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسى هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گریه مى کردم تا صبح شد، چون عاشقى که بعد از وصال مبتلا به هجران شود. 

این بود اجمالى از تفصیل، که هر وقت آن شب یادم مى آید بهت زده مى شوم.

سایت جمکران

امام مهدی(ع) مظهر کمال

علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت شاخه و شعبه) است تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آوردند دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته‌اند. اما هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف (بیست و پنج شاخه و شعبه) دیگر را آشکار و در میان مردم منتشر می‌سازد و دو حرف دیگر را به آن ضمیمه می‌کند تا بیست و هفت حرف آن منتشر گردد.

اشاره:
تکاپوی انسان برای رسیدن به جامعه‌ای است که همة شرایط کمال وی در آن فراهم باشد. انبیا و اولیای الهی هم این مطلب را مطرح و در پی تحقق آن بوده‌اند اما آنچه تاکنون اتّفاق افتاده عدم وجود شرایط برای ایجاد یک نظام هماهنگ و جهانی الهی است. خداوند متعال در قرآن کریم وعده داده که این شرایط در آخرالزّمان به وجود خواهد آمد. پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز فرموده‌اند که زمینه‌های تکامل انسان، در زمان حضرت مهدی(ع) ایجاد خواهد شد. در این مقاله چگونگی شرایط و خصوصیات آن زمان از زبان ائمه اطهار، با تأکید بر کلام امیر مؤمنان(ع) مورد توجّه قرار گرفته است.

هدایت
خدای جهان خالقی حکیم است و هیچ موجودی را بیهوده و عبث نیافریده، چون خلق بی‌هدف نشانة ضعف و ناآگاهی است و این ویژگی‌ها نمی‌تواند در خداوند وجود داشته باشند. او هر مخلوقی را برای هدفی حکیمانه آفریده و آن را به سوی هدفش هدایت می‌کند.

وقتی به جهان و موجودات می‌نگریم آنها را یک مجموعة منظم و دارای نظام که در مسیری معین رو به سوی هدفی خاص حرکت می‌کند می‌بینیم. این حرکت حرکتی به سوی کمال است، و همة موجودات به سوی کمال در حرکت‌اند. اصولاً تمام حرکت‌ها در جهان نوعی حرکت کمالی هستند بدین معنی که خداوند هر موجودی را که آفریده، او را به کمال خاص خود رهنمون گشته است.1

در تعالیم کتاب آسمانی و آموزه‌های معصومین(ع) چنین روایت می‌شود که:
جهان منظم و دارای هدف بوده (هدایت عامه) انسان هم موجودی هدفمند و دارای هدف خاص و برای رسیدن به این هدف (هدایت خاص انسان) هم عقل و اختیار (به عنوان ابزاری درونی) و پیامبران و کتب آسمانی (به عنوان ابزاری بیرونی لازم و ضروری می‌باشند.

خداوند متعال که آفرینندة انسان است، بهترین کس برای خبر دادن از آینده و دادن برنامه برای سعادت انسان است. پیامبران را برای ابلاغ این اخبار و برنامه‌ها به بشر، مبعوث نموده است.

علی‌(ع) دلیل بعثت پیامبران را چنین بیان می‌نمایند:
خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه متناسب با خواسته‌های انسان‌ها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند و نعمت‌های فراموش شده را به یادآورند. و با ابلاغ احکام الهی حجت را بر آنها تمام نمایند و توانمندی پنهان‌شده عقل‌ها را آشکار ساخته، نشانه‌های قدرت خدا را معرفی نمایند.2 

در ادامه خطبه مولا چنین می‌فرمایند:
خداوند هرگز انسان‌ها را بدون پیامبر، یا کتابی آسمانی، یا برهانی قاطع و یا راهی استوار رها نساخته است. 3
بنابراین فلسفة ارسال رسل و انزال کتب، بیان و ترسیم راه الهی همراه با حجت‌ها و برهان‌های قاطع و احکام روشن در هدایت انسان می‌باشد.

امام(ع) دربارة دلیل بعثت نبیّ اکرم و وجود ایشان، به تکمیل دوران نبوّت اشاره نموده، می‌فرمایند:
تا اینکه خداوند سبحان برای وفای یه وعدة خود و کامل گردانیدن دوران نبوّت، حضرت محمد(ص) را مبعوث کرد. پیامبری که از همة پیامبران پیمان پذیرش نبوّت او را گرفته بود و نشانه‌هایش شهرت داشت تولدش بر همه مبارک بود.4 در کتب آسمانی قبل از پیامبر اکرم(ص) تمامی مشخصات آن حضرت ذکر شده بود. چنانچه در قرآن آمده است:
کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادیم (یهود و نصاری) محمد(ص) را همانند فرزندان خود می‌شناسند.5

ضرورت نصب امام
در تکمیل مبحث هدایت، امیرالمؤمنین(ع) مسئلة ضرورت وجود امام پس از پیامبر را بدین شکل مطرح می‌کنند: 
رسول گرامی اسلام(ص) در میان شما مردم جانشینانی برگزید که تمام پیامبران گذشته برای امت‌های خود برگزیدند، زیرا آنها هرگز انسان‌ها را سرگردان رها نکردند و بدون معرّفی راهی روشن و نشانه‌های استوار، از میان مردم نرفتند.6

همه پیامبران و حجّت‌های الهی آمده‌اند تا این شرایط برای انسان‌ فراهم شود. هر چند ایشان نهایت سعی خود را نموده‌اند امّا به دلیل شرایط زمانی و مکانی و دشمنان، هیچ‌کدام از آنها نتوانسته‌اند این شرایط را به نحو کامل فراهم نمایند. البّته در پرتو نور الهی پیامبران و امامان(ع) افراد شایسته‌ای در هر دوره به درجات عالی انسانی و ایمانی رسیده‌اند که بسیار محدود می‌باشند، امّا همه آحاد جامعه نتوانسته‌اند از این شرایط استفاده کنند و به کمال مطلوب برسند. زیرا اگر این‌گونه نبود می‌بایست در یک برهه از زمان هیچ فرد مشرک و ملحدی در جامعه وجود داشته باشد.

همه پیامبران انسان‌ها را وعده به آمدن نبیّ اکرم(ص) داده‌اند چنانکه در مطلب قبل آوردیم مولا علی(ع) در مورد پیامبر گرامی اسلام فرمودند:

(خداوند) از همه پیامبران پیمان پذیرش نبوّت او را گرفته بود. 7
نبّی اکرم(ص) و ائمّه معصومین(ع) هم وعده به آمدن حضرت صاحب‌الامر(عج) داده‌اند و وعده نموده‌اند که در زمان این حجت الهی تمام شرایط برای رشد و کمال انسانی فراهم می‌گردد و همه انسان‌ها در این زمان به کمال می‌رسند.

اسباب کمال در حکومت مهدوی
عواملی که حکومت حضرت مهدی(عج) را موجد شرایط کمال انسانی می‌سازند.ژ

1. مهم‌ترین عامل و مهیا کنندة تمام شرایط، «منوّر شدن زمین به نور الهی» است و خداوند با عنایت ویژه‌ای که به آن حضرت دارد، خود، شرایط ظهور و تحقق آرمان‌هایشان را فراهم می‌سازد. در روایات از این موضوع، تعبیر به اشراق گردیده است از جمله مفضل بن عمر گوید از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمودند: 
همانا چون قائم(ع) قیام کند زمین به نور پروردگارش روشن می‌شود.8

2. همچنانکه از اسم حضرت(مهدی) پیداست ایشان به همة امور، کاملاً هدایت شده‌اند و هیچ امر مخفی بر ایشان پوشیده نیست. بنا به فرمایش امام صادق(ع) که می‌فرمایند:
زیرا او بر امری پوشیده هدایت می‌شود.9
در نتیجه دیگران را نیز از جمله به امور مخفی و پوشیده هدایت می‌کند.

3.ایشان صاحب حکومت عدل‌اند. حضرت صاحب عدل مطلق، فراگیر، جهان شمول و بدون قید هستند، امام زین‌العابدین(ع) در این باره می‌فرمایند:
امام مهدی(ع) زمین را از قسط و عدل پر می‌گرداند.10

بنابراین در آن نظام روحیّه التیام، خوگرفتن دل‌ها به یکدیگر بر جان و روح حاکم می‌گردد. این‌همه دزدی، خیانت، جنایت و قانون گریزی که در جوامع بشر دیده می‌شود دلیل عمده‌اش وجود جور و ستم در قوانین حاکم بر کشورها و یا جور و ستم در مقام تطبیق و اجرای قوانین است.

مولا علی(ع) نتیجة رابطة عادلانه بین حاکم و مردم را چنین بیان می‌نمایند:
آنگاه که مردم حقّ رهبری را ادا کرده و زمامدار حقّ مردم را بپردازد، حقّ در آن جامعه عزّت می‌یابد و راه‌های دین پدیدار و نشانه‌های عدالت برقرار و سنّت پیامبر پایدار می‌شود. پس روزگار اصلاح شده، مردم در تداوم حکومت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش مأیوس می‌گردد.11

آنچه مسلّم است اینکه فقط در زمان حضرت مهدی امام زمان(ع)، این شرایط به وجود می‌آید، یعنی هم والی حقّ رعیت و مردم را به کمال رعایت می‌کند و هم مردم حقّ والی را. البته والیانی چون مولا علی(ع) حقّ رعیّت را به تمامی و کمال آن ادا نموده‌اند امّا طرف دیگر یعنی مردم این استعداد و آمادگی را نداشتند که حقّ والی خود یعنی مولا علی(ع) را رعایت نمایند. نه تنها ایشان را همراهی نکردند بلکه در بسیاری از موارد در مقابل ایشان ایستادند و حتّی جنگ‌ها بر علیه ایشان به راه انداختند و نهایتاً حضرت را به شهادت رساندند.

قابل توجه اینکه زمانی یک حاکم، یا هیئت حاکمة یک کشور می‌توانند عدالت را در جامعه گسترش دهند که زمینة روحی پیاده شدن عدل توسط مردم فراهم شده باشد. اگر عدل بودن دستوری ـ هرچه عادلانه و به حق ـ از سوی مردم درک نشود، هر چند حاکم یا حاکمان تلاش نمایند باز هم در مقام اجرا با مشکل روبرو می‌شوند. برای مثال اگر بهترین قوانین راهنمایی و رانندگی در کشوری طرّاحی شده و خبره‌ترین افراد برای اجرای آن نظارت داشته باشند تا زمانی که مردم ضرورت آن‌را درک نکنند، ارتکاب تخلفات توسط گروهی از آنان امری بدیهی است. قبض‌های سنگین جریمه در ارتباط با رانندگی گواهی روشن‌ بر این مطلب است.

حال ببینیم در زمان حضرت صاحب‌الامر برای مردم چه اتّفاقی می‌افتد و به زبانی دیگر مردم زمان حکومت حضرت ولی‌عصر(ع) چه خصوصیّتی خواهند داشت که آمادگی پذیرش قوانین عادلانه حضرت را به کمال دارند:

اول، علم در زمان حضرت به کمال می‌‌رسد یعنی حضرت ولی‌عصر(ع) پرده از تمامی علوم مقدور بشر برداشته، آن را به کمال در اختیار مردم قرار می‌دهند. شاهد این موضوع کلام گهربار حضرت امام صادق(ع) است که می‌فرمایند:
علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت شاخه و شعبه) است تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آوردند دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته‌اند. اما هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف (بیست و پنج شاخه و شعبه) دیگر را آشکار و در میان مردم منتشر می‌سازد و دو حرف دیگر را به آن ضمیمه می‌کند تا بیست و هفت حرف آن منتشر گردد.12

دوم، شعور و احساس مردم بسیار بالا می‌رود به حدّی که می‌توانند این نظام عادلانه را تحمل و حتی خود، در اجرای آن نقش اساسی داشته باشند.
حضرت صادق(ع) می‌فرمایند:
هنگامی که قائم ما قیام کند خداوند آنچنان گوش و چشم شیعیان ما را تقویت می‌کند که میان آنها و قائم (رهبر و پیشوایان) نامه‌رسان نخواهد بود. با آنها سخن می‌گوید و سخنش را می‌شنوند و او را می‌بینند در حالی که او در مکان خویش است (و آنها در نقاط دیگر جهان).13

سوم، به آنها حکمت داده می‌شود که مهم‌ترین عامل در ایجاد شرایط اجرای عدالت در جامعه است، زیرا نشانگر درک بالای مردم آن زمان و انجام امور بر اساس عقل و خرد است و کسی که حکیم باشد کار خلاف عقل انجام نمی‌دهد. امام باقر(ع) می‌فرمایند:

 در زمان حضرت صاحب، به خلق، تا آنجا حکمت داده می‌شود که زن در خانة خود حکم می‌کند به کتاب خداوند و سنت رسول خدا.14

اما رهبری و اجرای عدالت حضرت مهدی(عج) چه خصوصیّاتی را داراست و چگونه می‌تواند عدالت، فضایل، مکارم اخلاقی و در یک کلام تمام خوبی‌ها را بر جهان حاکم نماید.

اولاً: امام زمان(ع) بندگان خدا را برای خدا دوست دارد و برای او همه بندگان خدا یکسان و مساوی هستند، چه مرد و چه زن چه کوچک و چه بزرگ و هر نژاد و قوم که باشند. البته این سیرة همه اجداد طاهرین ایشان(ع) بوده است بر خلاف اکثر حاکمان که مردم را برای خود و در جهت منافع خودشان می‌خواهند. امام علی‌(ع) می‌فرمایند:

مردم من شما را برای خدا می‌خواهم و شما مرا برای خودتان.15 

امام زمان(ع) نیز مردم را برای خدا می‌خواهد و کسی که مردم را برای خدا بخواهد تنها حکم خدا را بر ایشان جاری می‌سازد.

ثانیاً: دانش امام دانشی وسیع و گسترده است و احاطة کامل به همة ابعاد عدالت و فرودگاه‌های آن دارد. امیرالمؤمنین(ع) در این‌باره می‌فرمایند:

زره دانش بر تن دارد و با تمامی آداب و معرفت کامل آن را فرا گرفته است.16

ثالثاً: حکم و قضاوت ایشان است که زمینة اجرای عدالت را فراهم می‌نماید. زیرا حضرت با علم الهی حکم نموده و برای حکم دادن نیاز به بیّنه و دلیل ندارد و خود، گناه‌کار و خاطی را با علم خدایی کاملاً می‌شناسد. امام صادق(ع) فرمودند:
 دنیا به پایان نخواهد رسید تا اینکه مردی ازما اهل بیت خروج نماید. در حالی که با حکم و داوری می‌نماید و از مردم بیّنه و دلیل نمی‌خواهد.

4. زمین تمام ذخایر و ثروت‌های خود را در اختیار حضرت قرار می‌دهد و امام آنها را در بین مردم تقسیم می‌نمایند، مردم تا آنجا غنی می‌شوند که هیچ فردی که بتوان به او صدقه داد پیدا نمی‌شود. امام صادق(ع) می‌فرمایند: 

در زمان ظهور (حضرت مهدی(ع)) زمین گنج‌های خود را آشکار سازد، بدان سان که مردم در روزی زمین گنج‌ها را ببینند و برای احسان کردن به کسی به وسیلة مال خود یا دادن زکات به او جست وجو کنند، ولی هیچ کس را نیابند که احسان یا زکات را بپذیرد و مردم به واسطة آنچه خداوند بدا‌ن‌ها روزی کرده همگی بی نیاز و توانگر شوند.18
به همین دلیل کسی نیازی نمی‌بیند که به حقوق دیگران تجاوز نماید و هر کس هر چه بخواهد در اختیار دارد. البته رشد عقلی، علمی و ایمانی انسان‌ها این امر را تقویت می‌نماید. امام باقر(ع) وجود امنیت و برادری در آن زمان را بدین‌گونه بیان می‌نمایند:

به هنگام رستاخیز امام قائم(ع) آنچه هست دوستی و یگانگی است، تا آنجا که هر کس هر چه نیاز دارد از جیب دیگری برمی‌دارد بدون هیچ ممانعتی.19

جمع‌بندی
از این نوشتار این نتیجه به دست می‌آید که شرایط تحقق آرمان‌های انسان ـ چه به لحاظ مادّی و چه معنوی ـ تنها و تنها در زمان تشکیل حکومت حقّه حضرت مهدی(ع) ـ ارواحنا له الفداء ـ ایجاد می‌گردد. از لحاظ مادی انسان امید رفاه کامل در زندگی را دارد که با توجه به تکامل علوم و برکت خداوند در زمین و فراوانی ثروت، کامل‌ترین شرایط رفاه مادّی انسان به وجود می‌آید. آبادانی، فراوانی نعمت، رشد و توسعة تکنولوژی، ظهور برکات زمین و توسعه امنیت از جمله نتایج تشکیل آن حکومت است. از لحاظ معنوی نیز تمام شرایط رشد معنوی انسانی در آن روزگار محقق می‌شود. تکامل عقول، اشراق نور الهی بر زمین و بر دل و جان بندگان خدا، نابودی کامل دشمنان انسانیّت و استقرار دین الهی شرایط را برای رشد معنوی همة حق‌طلبان فراهم می‌آورد. 

محمد مهدی خالقی
ماهنامه موعود 

معرفت امام عصر(ع)

اقتراح با حضور حجج‌اسلام و المسلمین محمدباقر تحریری، سید محمد مهدی میرباقری، دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی

اشاره:
موضوع معرفت امام عصر(ع) یکی از مباحثی است که قدمتی به اندازة تاریخ اسلام دارد. روایت مشهور«من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتةً جاهلیّةً» را شیعه و سنی در بسیاری از کتب حدیثی و غیر حدیثی خود نقل کرده‌اند و تمام فرق اسلامی آن‌را صحیح و معتبر می‌دانند. آن‌را بهانه‌ای برای گفت‌وگو و اقتراح با استادان بنامی که در این باره به نگارش کتاب و ایراد سخنرانی پرداخته‌اند قرار دادیم که ثمره این اقتراح تقدیم حضور شما خوانندگان گرامی می‌شود. امید که اسباب رضایت حضرتش را فراهم آورده، مقبول طبع شریف شما قرار گیرد.ان شاءالله.

 برای آغاز گفت و گو از استادان حاضر پرسیدیم که در حدیث «من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتةً جاهلیّةً» منظور از معرفت چیست؟ حجت‌الاسلام تحریری در پاسخ به این سؤال، ضرورت شناخت راهی را که خداوند برای سعادت و کمال بشریت قرار داده، به وسیله و مدد راهنمایی که خود او فرستاده، بدیهی دانست و شناخت ابعاد مختلف وجودی این راهنمایان را تکلیف همگان برشمرد.

 حجت‌الاسلام تحریری: قبل از هرچیز باید جایگاه امامت در نظام اسلام برای ما مشخص بشود؛ با فهم آن معرفت امام نیز جایگاه خویش را نزد ما پیدا می‌کند.
 
خداوند متعال، انسان را برای هدفی متعال آفریده و برای رسیدن به این هدف عالی، راه مشخصی را به او معرفی نموده است. این راه را مبلغانی شایسته که همان انبیا و رسل هستند به انسان رهنمون شده‌اند. در قرآن کریم از عده‌ای با عنوان «امام» نام برده شده که ادامه دهندة راه انبیا و رسل هستند. امام از دیدگاه قرآن، همان پیشوا و مقتداست که الگوی انسان‌ها در اعمال، رفتار و گفتارشان هستند.

مقصود از معرفت امام در این حدیث شریف، این است که انسان در ضمن اعتقاد به دین الهی و رسولان خدا، نیاز به شناخت آن کسی دارد که از سوی خداوند متعال معرفی شده است تا او را در تمام جنبه‌های فکری و مسائل عملی برای رسیدن به سعادت در دنیا و آخرت الگوی خویش قرار دهد. نیاز به وجود چنین راهنمایانی که خداوند آنان را معرفی نموده، مورد تأیید عقل نیز است. هر کس بسته به میزان درک عقلانی خود باید این راهنمایان را بشناسد، تا به بالاترین مرتبة ممکن برای تعالی خود در این مسیر کمال دست یابد.

زمان جاهلیت زمانی است که افراد در جهل و نادانی فرو رفته بودند و در برابر زندگی سعادتمندانه بی‌تفاوت بوده، به زندگی حیوانی عادت کرده بودند.

 حجت‌الاسلام سید محمدمهدی میرباقری در ابتدا، این حدیث را از جمله روایات غیر قابل خدشه، نزد شیعه و سنی دانست. سپس با استناد به این روایت و آیات و روایات دیگر، حیات را به دو دسته تقسیم کرده، به تبیین ابعاد و ویژگی‌های حیات طیبه پرداخت. به بیان استاد تنها راه دست یافتن به حیات طیبه و بهره‌مندی از آثار آن کسب معرفت نسبت به معصومان و به خصوص امام عصر(ع) است.

 حجت‌الاسلام سید محمدمهدی میرباقری: این حدیث را فریقین نقل کرده‌اند؛ لذا از لحاظ سند قابل مناقشه نیست. از نظر دلالت هم مضامین بسیار بلندی دارد.

از این حدیث استفاده می‌شود که مرگ و زندگی انسان، هر کدام به دو دستة جاهلی و ایمانی ـ اسلامی تقسیم می‌شوند. این مضمون، در روایات متعددی که بسیاری از آنها در «کتاب الحجة» کافی آمده است می‌توان مشاهده کرد. مثلاً گفته‌اند: «هر کس می‌خواهد حیاتش مانند حیات انبیا باشد و وارد بهشتی که حضرت حق و رحمانیت الهی آن را غرس کرده شود، باید ولایت علی(ع) و امامان پس از ایشان(ع) را بپذیرد».

کسی که در این حیات نیست احساسی از آن درجات بهشتی ندارد. حتی اگر روزی او را به درون آن بهشت‌ها ببرند برای او با یک باغ و بوستان عادی تفاوتی نخواهد داشت. اگر این شخص علاوه بر اینکه نابیناست، حواس شنوایی، لامسه و بویایی‌اش هم در آن فضا کار نکند، از آن فضا هیچ درکی نخواهد داشت. کسی می‌تواند وارد این فضا بشود که قوای ادراکی او هماهنگ با آن باشد. کسی که به آن منزلت از حیات رسید درجات جنت قرب و رضوان را می‌تواند درک کند.

گاهی در روایات، از این حیات که انسان را به درک حضور حضرت حق و درجات قرب و جنت و نیز ابتهاجات قرب و رنج بُعد و فراق نائل می‌کند به حیات طیّبه یاد می‌شود. این همان حیات است که خداوند در وجود مقدس ولی الله الاعظم و انوار پاک چهارده معصوم(ع) قرار داده است.

در روایت معروفی از امیرالمؤمنین(ع) آمده که فرمودند: 
«به حقیقت، خداوند متعال به کلمه‌ای تکلم نمود و آن کلمه نوری شد که پیامبر، من و فرزندانم را از آن آفرید. آنگاه به کلمه [دیگری] تکلم فرمود که آن روحی شد، و آن روح را در آن نور قرار داد. پس ما آن کلمه و روح الهی هستیم».

حقیقت «کلمة روح» در وجود معصمومان(ع) قرار داده شده و حقیقت حیات از آنجا ناشی می‌شود. ایشان سرچشمة حیاتند و ماء معین. همان‌که در زیارات امام زمان(ع) می‌گوییم: «سلام بر تو ای سرچشمة حیات.» با توجه به اینکه ولایت مصومان(ع) سرچشمة حیات طیبه است آیه «یا أیّها الناس استجیبو الله و للرّسول إذا دعاکم لما یُحییکم2؛ ای مردم خدا و رسولش را اجابت کنید آنگاه که شما را می‌خوانند تا حیات بخشند». 

معنای «سبب حیات» را ولایت امیرالمؤمنین(ع) گفته‌اند، تا ما به آن فضا برویم و از آن برخوردار شویم.

اگر ما قائل به چنین حیاتی باشیم که در تولّی به معصوم(ع) و حیات ایشان ظاهر می‌شود، هر چه بیشتر مقامات معصومان(ع) را درک کنیم بیشتر به این حیات راه پیدا می‌کنیم. به طور طبیعی کسی که از این حیات برخوردار شود مَماتش هم با دیگران متفاوت می‌شود. ممات چنین کسی ادامه همین حیات و سیر و پلی به درجات بالاتر این حیات است. از همین‌رو کسی که از این حیات بهره‌مند نبود، مرگش هم به مانند حیاتش، ممات جاهلی می‌شود.

خلاصه اینکه ما دو نوع حیات و ممات داریم: یکی حیات و ممات محمّد و آل محمّد(ع) که انسان با شفاعت ایشان به این درجه از حیات و ممات می‌رسد. معرفت امام، مقدمة برخورداری از آن شفاعت و جریان نور حقّ و حجّت حق در وجود ماست. اگر کسی از این معرفت محروم شد به طور طبیعی از برکات و آثار شفاعت معصوم(ع) که دمیدن آن روح و حیات و نیز تنزّل حیات امام در وجود انسان و جاری شدن آن نورانیت و حیات است محروم می‌شود، و مرگ او مرگ جاهلی می‌شود چنانچه حیات او هم حیاتی جاهلی است.

تعبیر دیگر از این روایت این است که انسانی که به معرفت امام نمی‌رسد، انسانی است که گویا در دوران جاهلیت و پیش از بعثت مرده است و از نور هدایت و هرآنچه در قرآن است ـ نور، هدایت، ذکر، رحمت، موعظه و... ـ و انواری که در وجود مقدس حضرت است ـ چراغ درخشنده، رحمت برای جهانیان و... ـ محروم است؛ یعنی او نتوانسته است آن انواری را که با این وجود مقدس نازل شده، دریافت بکند. دریافت و ادراک نبی اکرم(ص)، نور و ذکر ایشان و همة حقایقی که با آن وجود مقدس نازل شده از طریق معرفت امام حاصل می‌شود؛ چون امام است که راه ما را به سوی امام باز می‌کند: «من شهر علمم و علی درِ آن است». اگر امام را باب و سبیل به سوی حقیقت نبی اکرم(ص) بدانیم و ایشان را «اهل بیت نبوّت»؛ و نیز نبی اکرم(ص) را همان ذکری که در قرآن کریم آمده است: « قد أنزلنا إلیکم ذکراً»4 و امامان(ع) را «اهل ذکر»: «فاسألوا أهل الذّکر»5 پس برای رسیدن به ذکر باید از طریق اهل ذکر اقدام کنیم. برای دستیابی به بیت النبوه باید به اهل بیت راه را پیدا کنیم و از طریق باب به مدینه وارد شویم؛ یعنی معرفت امام طریق معرفت به همة حقایق نازل شده با وجود مقدس نبی اکرم(ص) است.

 دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی که سومین شرکت کننده در این اقتراح بود، در پاسخ به پرسش فوق منظور از معرفت را با استناد به یک روایت، این‌چنین بیان کرد که اهل هر زمانی امامی را که باید از او فرمان ببرند بشناسند. سپس توضیحات نویسندة اثر شریف مکیال المکارم را درباره این حدیث بیان نمود، در نهایت متذکر این مسئله مهم شد که، شناخت امام عصر(ع) بدون شناخت امامان پیش از ایشان ممکن نیست.

 دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی: اولین و مهم‌ترین وظیفه‌ای که هرشیعه منتظر برعهده دارد کسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجت زمان خویش است. روایت فوق روایت متواتری است که از طریق شیعه و سنی از پیامبر اکرم(ص) و نیز امامان معصوم(ع) نقل شده است.

امام حسین(ع) دربارة معرفت امام می‌فرمایند: «هان ای مردم، همانا خداوند ـ که بزرگ باد یاد او ـ بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. پس هر گاه او را شناختند، او را بپرستند و با پرستیدن او از از بندگی هرآنچه جزخداست بی‌نیاز گردند».

مردی از ایشان پرسید: ای فرزند رسول خدا(ص)، پدر و مادرم به فدایت، معرفت خدا چیست؟
حضرت فرمود: «این است که اهل هر زمانی امامی را باید از او فرمان ببرند بشناسند.»

به عبارت دیگر، فلسفة آفرینش انسان رسیدن به مقام معرفت خداست؛ اما این معرفت حاصل نمی‌شود مگر به معرفت امام و حجت عصر(ع)؛ زیرا امام آینه تمام نمای حق و واسطة شناخت خداست. مرحوم فقیه احمدآبادی در کتاب ارزشمند مکیال المکارم با استفاده از روایات متعدد مفهوم معرفت امام را چنین توضیح می‌دهد: «بدون تردید مقصود از شناختی که امامان ما ـ که درود و سلام خداوند بر ایشان باد ـ تحصیل آن‌را نسبت به امام زمانمان امر فرموده‌اند، این است که ما آن حضرت را آن‌چنان که هست بشناسیم؛ به گونه‌ای که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه‌های ملحدان و مایة نجاتمان از اعمال گمراه‌کنندة مدعیان دروغین باشد و این چنین شناختی جز به دو امر حاصل نمی‌گردد: اول، شناختن امام(ع) به نام و نسب؛ و دوم، شناخت صفات و ویژگی‌های او که به دست آوردن این دو شناخت از اهمّ واجبات است».1

البته امر دومی که در کلام فوق بدان اشاره شده در عصر ما از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که می تواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگی‌های امام عصر(ع) و نقش و جایگاه آن حضرت در عالم هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او واقف شود، هرگز از نام و یاد حضرتش غافل نمی‌شود.

نکته‌ای که در اینجا باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان(ع) از شناخت دیگر امامان معصوم(ع) جدا نیست و اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه امامان هدایت(ع) واقف شد، صفات و ویژگی‌های آنان را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آنان پی برد، قطعاً نسبت به امام عصر(ع) نیز به شناختی شایسته می‌رسد.

 در ادامة اقتراح، از عزیزان پرسیدیم که، آیا این معرفت اکتسابی است یا اعطایی؟ حجت‌الاسلام تحریری آن را اکتسابی، و با بهره‌مندی از مقدمات و لوازم متناسب این نیاز ـ که خداوند به انسان‌ها اعطا کرده ـ دانست.

 حجت‌الاسلام تحریری: با توجه به جزئیاتی که گفته شد، مسلماً این معرفت اکتسابی است. البته وقتی دربارة امور و به خصوص معرفت اکتسابی تأمل می‌کنیم می‌بینیم که باز تأکید روی اعطایی بودن آن است. انسان در درون خود به امامی که او را به سمت مبدأ و هدف آفرینشش رهنمایی کند، احساس نیاز می‌نماید و این احساس برای او قابل درک است. این معرفت فطری، ناآگاهانه و یا نیمه آگاهانه است. خداوند متعال به انسان عقلی داده که در زمان معینی شکوفا می‌شود. با شکوفا شدن عقل، انسان درک‌هایی پیدا می‌کند. پس از پیدا شدن این درک‌ها، انسان به سمت شکوفا کردن درک‌های فطری‌اش حرکت می‌کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین میرباقری با توجه به مواردی که در پاسخ به پرسش اول بیان کرده بود توضیحات بیشتر درباره این سؤال را همراه با مطالب مربوط به پرسش سوم ارائه کرد. 

 دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی در پاسخ به پرسش دوم، کسب معرفت را هم اعطایی دانست و هم اکتسابی؛ با توجه به بیانات استاد، گام‌های اولیه را باید شخص بردارد و نسبت به امام(ع) معرفت اجمالی پیدا کند. سپس در ادامه راه، با انجام اعمال صالح و ترک گناهان، با اهل بیت(ع) ایجاد سنخیت کند تا مراتب بعدی معرفت را به او اعطا کنند.
 
 دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی : از آیة شریفة «إلیه یصعد الکلم الطیـّـب و العمل الصالح یرفعه؛6 سخنان پاکیزه به سوی او بالا می‌رود و اگر شایسته آن را رفعت می‌بخشد». می‌توان دریافت که اگر معرفت را آن کلم طیبی که به سوی خداوند بالا می‌رود در نظر بگیریم، آنچه این معرفت را بالا می‌برد قطعاً عمل صالح است.

منظور از این معرفت، مسلماً معرفت شناسنامه‌ای نیست و الّا آنها که در زمان حیات معصومان(ع) می‌زیستند به طورمستقیم هم ایشان را می‌دیدند، به نام و ویژگی می‌شناختند و هم با ایشان ارتباط داشتند اما حظّ و بهره‌ای از این معرفت خود نداشتند؛ چون سعة وجودی و ظرفیت این معرفت را نداشتند.آنچه که این سعه وجودی و ظرفیت شناخت کامل معصوم(ع) را در ما ایجاد می‌کند، عمل صالح است. این عمل صالح کمک می‌کند که روز به روز بر معرفت ما افزوده شود. اینکه به ما توصیه و سفارش کرده‌اند که به عنوان یک وظیفه در دوران غیبت دعای «اللّهم عرّفنی نفسک...» را بخوانید، در پاسخ به حیرت راوی از این دوران بوده است. در بند آخر این دعا هم گفته می‌شود: «خدایا اگر حجتت را به من نشناسانی گمراه خواهم شد». این معرفت با مطالعه و خواندن صرف، به دست نمی‌آید و مقدماتی نیاز دارد. مقدمة شناخت کامل از امام فراهم شدن سنخیت میان محبّ و امام است و این سنخیت تنها با انجام اعمال صالح و ترک گناهان به دست می‌آید و این سنخیت باعث می‌شود که ما به مراتب وجودی امام پی ببریم و معرفت خودمان را به سطح بالایی برسانیم.

پس این معرفت در مراحلی، هم اکتسابی است هم اعطایی. قدم‌های اولیه را باید خودمان برداریم و برای شناخت ائمه(ع) و کسب معرفت نسبت به ایشان و مقاماتشان تلاش کنیم و همزمان با آن، با انجام اعمال صالح و دوری از گناهان، رفته رفته این سنخیت را کسب کنیم تا این سنخیت ما را به مراتب بالاتر برساند.

.................

پی‌نوشت‌ها: 

1. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، مکیال المکارم، ج 2، ص 107. 
2. سورة انفال (8)، آیة 24. 
3. مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان(ع) در روز جمعه. 
4. سورة طلاق (65)، آیة 10. 
5. سورة انبیا (21)، آیة 7. 

6. سورة فاطر (35)، آیة 10.


ماهنامه موعود


امام مهدی (ع) شفاعت کننده امت

در مناقب خوارزمی به نقل از «سعد بن بشیر» از امیرالمؤمنین(ع) آمده است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: 

من در کنار حوض (کوثر) بر شما وارد می‌شوم و تو ای علی ساقی آن، و حسن دفاع‌کنندة از آن، و حسین دستور دهنده، و علی بن حسین (کسی) که به سوی آن قدم می‌نهد و محمد بن علی، ناشر رحمت حقّ، و جعفر بن محمد سبقت‌گیرنده، و موسی بن جعفر احصاکنندة تعداد دوستداران و دشمنان و سرکوب‌کنندة منافقان، و علی بن موسی زیور و زینت مؤمنان، و محمد بن علی اهل بهشت را به درجاتشان می‌رساند، و علی بن محمد برای شیعیانش خطبه خوانده حورالعین را به شیعیان تزویج می‌کند، و حسن بن علی چراغ روشنی‌اهل بهشت، و مهدی شفیع آنها در روز قیامت است. در آنجاست که اذن داده نمی‌شود مگر برای کسی که خدا بخواهد و بپسندد. 

در همان کتاب به نقل از سلمان آمده است که: 
نزد پیامبر اکرم(ص) رفتم، و حسین بن علی(ع) را در آغوش او دیدم که چشمانش را می‌بوسد و دهانش را می‌بوید و می‌گوید: 

تو، سروری هستی که پدر و برادر و فرزندان تو نیز سرورند، تو پیشوا و پسر پیشوا و برادر پیشوایی، و پدر پیشوایان نیز هستی، تو حجّت الهی و فرزند و برادر حجّت الهی هستی، فرزندان تو نیز حجّت الهی هستند که نهمین آنها قائم آنان است.1
..............
پی‌نوشت: 
1. عسکری: «خوارزمی» آن را در کتاب خود مقتل الحسین(ع) و «ابراهیم محمد حموینی شافعی» در آخر جزء دوم کتاب فرائد السمطین با اندک تفاوت در بعضی از عباراتش نقل کرده‌اند. و نیز در کتاب خود به نام المهدی الموعود عند الجمهور در باب دوازدهم از آن و در کتاب ینابیع المودة، تألیف شیخ سلیمان حنفی، ص 487 نقل شده است.


ماهنامه موعود 

دانستی‌هایی دربارة فرهنگ مهدویت

«بقیة‌الله» یکی از القاب معروف حضرت مهدی(ع) است. بقیة‌الله، یعنی بقیه و بازماندة خلفای خدا در زمین ـ از انبیا، یا کسانی که خدا به وسیلة ایشان بندگانش را باقی می‌دارد و مورد رحمت قرار می‌دهد ـ از برخی روایات معصومین(ع) فهمیده می‌شود که این لقب، بر همة خاندان رسالت اطلاق می‌شود و همة ایشان بقیة‌الله هستند؛
چنانکه در «زیارت جامعة کبیره» از امام هادی(ع) نقل شده است:

سلام بر امامان فرا خواننده [به سوی حقّ]، رهبران هدایت، سروران صاحب ولایت، حامیان، اهل ذکر، اولی‌الأمر، بقیة‌الله و ..1.

با اینکه برخی از امامان(ع) خود را به عنوان بقیة‌الله معرفی نموده‌اند. از جمله هنگامی که حضرت امام باقر(ع) از مسافرت پر ماجرای شام ـ که به اجبار خلیفة مروانی صورت گرفته بود ـ باز می‌گشتند، نزدیک مدین که رسیدند، مردم به دنبال سم‌پاشی‌های دستگاه خلافت، دروازه‌ها را بسته، مانع از ورود آن حضرت و همراهانشان به شهر شدند، حتی از فروختن آذوقه به آنان هم خودداری نمودند. امام(ع) بر فراز کوهی که مشرف بر شهر بود، بالا رفتند و با صدای بلندی بانگ برآوردند:

ای اهل شهری که ساکنانش ستم پیشه‌اند! من بقیة‌الله هستم. خداوند می‌فرماید: بقیة‌الله برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید.2

نجمه خاتون، مادر گرامی امام رضا(ع) نیز نقل می‌کند:

چون فرزندم به دنیا آمد، پسر را در پارچة سفیدی پیچیدم و او را به دست پدر گرامی‌اش دادم. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و کامش را با آب فرات برداشتند، و او را به من بازگرداندند و فرمودند: «بگیر او را. به درستی که او بقیة‌الله عزوجلّ، در زمین است».3

اما در مجموعة روایات اسلامی، این عنوان، یکی از القاب ویژة امام عصر(ع) است. و آن حضرت(ع) خود را با این عنوان معرفی نموده‌اند، و دیگر امامان که خود صاحب این نام بوده‌اند، آن بزرگوار را ـ خصوصاً ـ به این عنوان توصیف کرده‌اند، چنانکه وقتی «بقیة‌الله» بر زبان رانده می‌شود، کسی جز آن حجّت پروردگار، در نظر نمی‌آید.

شاید بتوان گفت که دلیل مطلب آن باشد که، این حضرت، بقیة سایر بقیة‌الله‌ها بوده و پس از حضرتش دیگر بقیة‌اللهینخواهد بود. هر یک از حجّت‌های خدا که از آغاز پیدایش عالم آمده‌اند، گرچه حجّت و بقیّة خدا بودند، ولی امام زمان ما خاتم اولیا و اوصیاست. در سخن مفصّلی از امیر سخن، امام علی(ع) در پاسخ به پرسشی دربارة آیة کریمه: «بقیة‌الله برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید»، آن حضرت فرمودند:

آنان [یعنی اولیای خدا] بقیة‌الله‌اند، [اما در اینجا] مقصود، مهدی(ع) است که در هنگام پایان‌پذیری این مهلت خواهد آمد و زمین را از عدل و داد پر خواهد ساخت، چنان‌که از ظلم و ستم پر شده است. از نشانه‌های او، غیبت است و پنهان بودن، تا آنگاه که طغیان گسترش یابد و انتقام فرا رسد.4

از دیگر معصومان(ع) نیز سخنان گران‌سنگی در این باره نقل شده است. از آن جمله، از امام صادق(ع) که در پاسخ به پرسشی بدین مضمون که: آیا می‌توان به قائم آل محمد(ص) به عنوان «امیرالمؤمنین» سلام کرد؟ حضرت(ع) فرمودند: «نه! این اسمی است که خداوند حضرت علی(ع) را به آن نامیده و قبل و بعد از او، جز افراد کافر، آن را برای خود به کار نمی‌برند».

عرض کرد: فدایتان شوم؛ پس چگونه باید به آن حضرت(ع) سلام کرد؟
امام(ع) فرمودند: باید گفت: 
السّلام علیک یا بقیّة‌الله

و آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند: 
بقیـّةالله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین.5

از وجود شریف امام زمان(ع) در آغاز ولادت‌شان نیز نقل شده که، به احمدبن اسحاق ـ از وکلای امام عسکری و امام زمان(ع) و افراد مورد اعتماد خاندان اهل بیت(ع) ـ فرمودند:

من بقیة‌الله در زمین او و انتقام گیرنده از دشمنانش هستم.6

.................

پی‌نوشت‌ها:
٭ با استفاده از: مجتبی تونه‌ای، موعود نامه، ص 171.
1. عیون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 273.
2. اصول کافی، ج 1، صص 471 ـ 472.
3. عیون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 20.
4. بحارالانوار، ج 93، صص 106 و 119.
5. اصول کافی، ج 1، ص 411.

6. ماهنامة موعود، ش 21، ص 54.


ماهنامه موعود

بشارت‌های پیامبران به امام مهدی(ع)

در کتاب جوک ـ رهبر جوکیان ـ هند که وی را پیامبر می‌دانند نیز دربارة رجعت چنین آمده است: 
آخر دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست می‌دارد و از بندگان خاصّ او باشد، و نام او خجسته و فرخنده است. خلق را که در دین‌ها اختراع کرده و حقّ خدا و پیغمبر را پایمال کرده‌اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند و عالم را نو گرداند، و هر بدی را سزا دهد و یک کرور دولت او باشد که عبارت از چهار هزار سال است، خود و اقوامش پادشاهی کنند.

اشاره:
ظهور منجی موعود، در عصر پایانی جهان ـ معروف به آخرالزمان ـ‌ پس از فراگیر شدن ظلم و بیداد، واقعیتی است که مورد توافق جملة ادیان و آیین‌های الهی و وحیانی می‌باشد. پیامبران و فرستادگان الهی، نوید فرا رسیدن روزگاری آکنده از عدل و محبت را به پیروان خود می‌داده‌اند. هر چند شاید هیچ یک از کتاب‌های آسمانی پیامبران پیشین از گزند تحریف به دور نمانده، اما این حقیقت ریشه‌دار همچنان در میان بسیاری از آنها به چشم می‌خورد. مطلب جالب توجه آنکه، برخی از این بشارت‌ها به قدری از جامعیت برخوردار است، که حتی نسب و نام آن موعود نجات‌بخش را نیز بیان نموده؛ همان که در آخرین کتاب و کامل‌ترین آنها به نحو مبسوط معرفی شده است.1 

نگارنده در این مجال بر آن است که نگاهی اجمالی به این بشارت‌ها داشته باشد. هر چند که این موضوع به صورت تفصیلی در برخی از آثار متأخران پرداخته شده است.

دسته‌بندی آیات امام مهدی(ع) در کتاب‌های آسمانی
با نگاهی کلّی به بشارت‌های منجی قیام کنندة آخرالزمان ـ که از سوی پیامبران الهی، یا بزرگانی که در میان پیروان مذاهب و ملل جهان، به دارا بودن کتاب آسمانی معروف‌اند، بیان شده ـ می‌توان آنها را به چهار بخش دسته‌بندی نمود: 

دستة اول، آیات و بشاراتی که به ویژگی‌های ظهور و قیام آن نجات‌بخش موعود می‌پردازد و به ویژه، فراگیر بودن و بین‌المللی بودن آن را بیان می‌کند. دستة‌دوم، آیاتی که به معرفی شخص منجی و نسب و خاندانش، به ویژه انتساب وی به خاندان پیامبر آخرالزمان می‌پردازد؛ دستة سوم، آیاتی که ویژگی‌ها و مشخصات دوران ظهور و چگونگی آن را بیان می‌کند، دستة چهارم، آیاتی که به انتظار کشیدن برای ظهور منجی، توصیه و دعوت می‌نماید. این چهار گروه، بشارت‌هایی است که در میان مجموعة آیات کتاب‌های آسمانی وجود دارد. لازم به یادآوری است که هر کدام از این گروه آیات، مشتمل بر عناوین جزئی‌تری است که در زیر به آنها اشاره می‌کنیم.

1. ویژگی‌های قیام منجی موعود
هر قیام و انقلابی از چند مؤلفه تشکیل می‌شود: نخست، اهداف و نتایج قیام؛ دوم،‌رهبری قیام؛ سوم، چگونگی آن و چهارم، یاران و انقلابیون. آیاتی که دربارة قیام منجی موعود، در کتاب‌های انبیای پیشین وجود دارد نیز بر اساس همین مؤلفه‌ها قابل دسته‌بندی است. دربارة هدف قیام، و رهبری آن در ادامة مطلب، سخن خواهیم گفت. اما در اینجا چگونگی قیام و خصوصیات قیام و ویژگی‌های یاران منجی را بر می‌شماریم.

1ـ1. چگونگی قیام
الف ـ عمومی و فراگیر بودن: بر اساس آنچه در کتاب‌های آسمانی آمده، منجی آخرالزمان، مورد انتظار همة‌ملل جهان بوده، قیامی که برپا می‌نماید قبل از آنها سابقه نداشته و هیجان آن جملة افراد عالم را فرا می‌گیرد، و آنان را به دین حقیقی و طریق پاکی و پاک‌سیرتی هدایت می‌کند. در بشارت کتاب حکی نبی، به نقل از خداوند متعال چنین آمده است:

تمامی امم را به هیجان می‌آورم، و مرغوب همگی طوائف [منجی مورد انتظار] خواهد آمد.2
در کتاب صفنیای نبی نیز به فراگیر بودن نتیجة قیام و هدایت عمومی اشاره کرده، می‌فرماید:
به منظور گرد آوردن تنها طوائف بشر بر یک دین حق، سلاطین و دولت‌های مختلف را نابود کنم... آن وقت لب پاکیزه را برای خواندن همه به نام خدای و عبادت کردن ایشان به یک روش، به قوم‌ها بازگردانم.3

ب ـ قیام با شمشیر: دربارة اینکه منجی موعود، از چه سلاحی استفاده خواهد کرد، بشارت‌های پیامبران، به عصای آهنین یا همان شمشیر اشاره می‌کند. این مسئله از نگاه پیامبر عظیم‌الشأن اسلام و اوصیای ایشان نیز، پاسخی مشابه دارد.4

در بخش‌های مختلفی از «مکاشفة یوحنا» از منجی با عنوان کسی که غالب شده و احکام الهی را نگه می‌دارد یاد شده که با عصای آهنین بر همة ملل جهان فرمانروایی خواهد نمود.5

دربارة دلیل استفاده از شمشیر در این گونه روایات، و استفاده نکردن از سلاح‌های کشتار جمعی مدرن، آنچه به نظر می‌رسد این است که منجی و یارانش از قدرت حقیقی (باطنی) برخوردارند. که در روایات با عنوان قدرت چهل مرد از آن یاد شده، که می‌توانند کوه‌ها را از جای برکند، و هدف ایشان اتمام حجّت 
رو در رو با فرد فرد مخالفان است، به علاوه استفاده از سلاح کشتار جمعی موجب نابودی حرث و نسل است که از دیدگاه ادیان الهی ـ به ویژه شریعت اسلام ـ جایز نیست.6

1ـ2. یاران منجی
دربارة ویژگی‌های یاران منجی موعود، در بشارات پیامبران، بر چند ویژگی عمده تإکید می‌شود؛ از جمله خداپرست بودن و پاک سرشت بودن ایشان.

الف ـ خداپرستان: در کتاب مذهبی زرتشتیان ـ زند ـ 
«ایزدان» یا خداپرستان، در برابر «اهریمنان» یا ملحدان و کفار، هماره در حال پیکارند و سرانجام با یاری خداوند ـ اورمزد ـ ایزدان، به پیروزی نهایی می‌رسند و نسل اهریمنان را منقرض می‌کنند. در این بشارت، تصریح می‌شود که این پیروزی، مقدمة رسیدن جهان به سعادت اصلی خویش است و پس از آن، بنی‌آدم بر تخت نیک‌بختی تکیه خواهند زد.7

البته در قسمت‌های بعد خواهیم گفت که براساس این بشارت‌ها، صالحان و شایستگان، تحت رهبری منجی موعود، حکومت بر زمین را به ارث خواهند برد.
ب ـ پاک سیرتان: در کتاب زبور داوود(ع) به دنبال آیات وارث شدن صالحان، جریان درگیری و نبرد آخرالزمان را بین دو طایفه؛ جبهة شریران و جبهة پاکان و صادقان توصیف می‌نماید و می‌گوید:

... شریران شمشیر را کشیدند و کمان را چلّه کردند تا آنکه مظلوم و مسکین را بیندازند، و کمان‌های ایشان شکسته خواهد شد. کمیِ صدیّق از فراوانی شریران بسیار بهتر است، چون‌که بازوهای شریران شکسته می‌شود و خداوند تکیه‌گاه صدّیقان است... اما شریران هلاک خواهند شد و دشمنان خداوند، مثل پیه‌بره‌ها، فانی؛ بلکه مانند دود تلف خواهند شد... . صدیقان وارث زمین شده، تا ابد در آن ساکن خواهند شد.8

در آیات دیگری از کتب آسمانی، علاوه بر عناوین فوق، یاران منجی و سپاه او به عوان متبرّکان خدا و اشخاص متواضع، معرفی شده‌اند.

2. ویژگی‌های منجی موعود

2ـ1. صفات منجی
در میان بشارت‌های موجود کتب آسمانی، برخی از آنها به بیان صفات منجی موعود می‌پردازد؛ از آن جمله می‌توان ویژگی‌های زیر را نام برد:
الف ـ پیشوای مخلوقات و عادل بودن: در کتاب باسک، پیروان در آخرالزمان به ظهور فرمانروای عادلی بشارت داده می‌شوند که پیشوای همة موجودات، اعم از فرشتگان، پریان و آدمیان بوده، زمام همة امور را در اختیار خواهد گرفت:

دور دینی تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزمان که پیشوای ملائکه، پریان و آدمیان باشد؛ حق و راستی با او باشد و آنچه در دریا، زمین‌ها و کوه‌ها پنهان است، همه را به دست آورد و از آسمان‌ها و زمین، آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگ‌تر کسی به دنیا نیاید.9

ب ـ منصور و یاری شده: در کتاب دید که نزد هندیان به کتاب آسمانی معروف است، به یاری شدن منجی موعود و پادشاه آخرالزمان اشاره شده است. همچنین در این بشارت،‌ غلبة آن فرمانروا بر سراسر جهان و همة مخلوقات و گرویدن جملگی به دین او بیان شده است.

پس از خرابی دنیا، پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق بوده، نام او منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد. او همه‌کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد، برآید.10

ج ـ غیبت قبل از قیام داشتن: در مکاشفات یوحنا، بخش 1، آیة 17 ضمن آیاتی که چگونگی قیام منجی موعود را بازگو می‌نماید، به گونه‌ای رمزگونه و استعاری، ولادت و پنهان بودن مولد، غیبت قبل از قیام و برخی دیگر از خصوصیات وی را بیان می‌کند.

در آیة 14 می‌گوید: 
و آن مولد به منظور حفاظت قطعی از دستبرد اهریمنان، برای زمان و زمانین و نصف زمان از نظر آنان نهان شد. 
این عبارت، به طور ابهام‌آمیز علاوه بر اصل غیبت، به طول مدت آن نیز اشاره کرده است.

2ـ2. نسبت منجی موعود
الف ـ از نسل بنی‌هاشم: در کتاب جاماسب، منجی موعود را از فرزندان بنی‌هاشم می‌داند:
مردی از زمین تازیان، از فرزندان هاشم بیرون آید، مردی بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، ... با سپاه بسیار و روی به ایران نهد و آبادانی کند و زمین پر داد کند.11

ب ـ فرزند انسان: در انجیل متی، از زبان حضرت عیسی(ع)، بشارتی نسبت به نجات بخش آخرالزمان آمده، که طیّ آن وی را با عنوان «فرزند انسان» معرفی نموده است. در ادامه چنین می‌گوید: 
همگی قبایل نزد وی جمع خواهند گشت و آنان را از یکدیگر جدا خواهند نمود چنان‌که شبانی میش‌ها را از بزها جدا می‌کند. پس میش‌ها را به راست و بزها را به چپ خود، ایستاده خواهد نمود. آنگاه ملک به اصحاب یمین خواهد گفت: ای برکت یافتگان خدا، بیایید و آن ملک را که از ابتدای عالم برای شما مهیا شده، تصرف نمایید.12

نکتة قابل توجه آنکه بشارت دهنده، حضرت مسیح بوده، بنابراین «فرزند انسان» خود آن حضرت نیست. به علاوه، در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. مطابق با روایات اسلامی، این بشارت با ویژگی‌های امام مهدی(ع) برابری می‌کند.

ج ـ فرزند خاتم پیامبران(ص): در میان بشارت‌های متعدد کتاب‌های آسمانی، برخی از آنها، منجی آخرالزمان را با توجه به نسل و نسب نیز معرفی کرده‌اند؛ از جمله این کتاب‌ها کتاب شاکمونی است که وی را فرزند بزرگوار سید و سرور خلایق دو جهان خوانده است. به عقیدة هندیان، شاکمونی از پیغمبران و صاحب کتاب آسمانی است. در بشارت این کتاب، موضوع وحدت ادیان، پس از ظهور منجی موعود که از نسل خاتم پیامبران(ص) می‌باشد، آمده است:
پادشاهی و دولت دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان (کشن) بزرگوار تمام شود. او کسی باشد که بر کوه‌های مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان کند، بر ابرها سوار شود و فرشتگان، کارکنان او باشند، و جنّ و انس در خدمت او شوند.13

همچنین در مزمور 72 زبور داوود(ع) نیز از پیامبر آخرالزمان با نام «ملک» و از منجی موعود، با نام «ملک زاده» که بزرگ‌ترین و کامل‌ترین مظهر عدل الهی می‌باشد یاد شده است.

د ـ فرزند‌ خاتم پیامبران و سیّد اوصیا: در کتاب پاتیکل، از بزرگان هندیان که به نظر آنان صاحب کتاب آسمانی است، منجی آخرالزمان، فرزند دو پیشوای بزرگ جهان، که یکی ناموس آخرالزمان (آخرین پیغمبر(ص)) و دیگری صدّیق اکبر و وصیّ بزرگ‌تر وی که «پشن» نام دارد [یعنی علی‌بن ابیطالب] معرفی شده است.14

هـ . فرزند دختر خاتم پیغمبران: در کتاب جاماسب‌نامه به نقل از زرتشت، ضمن مطالبی که دربارة‌ پیامبران و خاتم ایشان نقل می‌کند، آمده است:
پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد که در میان کوه‌های مکه پیدا شود و بر شتر سوار شود. قوم او شترسواران خواهند بود، و با بندگان خود چیز خورَد و به روش بندگان نشیند و او را سایه نباشد، و از پشت سر مثل پیش رو ببیند، و دین او اشراف ادیان باشد، و کتاب او باطل گرداند همة کتاب‌ها را و دولت او تازیک (عجم) را برباد دهد و دین مجوس و پهلوی را برطرف کند و نار سدیر و آتشکده‌ها را خراب کند و تمام شود روزگار پیشدادیان و کیانیان و ساسانیان و اشکانیان.

و از فرزندان دختر آن پیغمبر که خورشید جهان و شاه زمان نام دارد، کسی پادشاه می‌شود در دنیا، به حکم یزدان که جانشین آخر آن پیغمبر باشد در میان دنیا ـ که مکه باشد ـ باشد و دولت او تابه قیامت متصل شود و بعد از پادشاهی او، دنیا تمام شود... و «اهرمن کلان» را که ضدّ یزدان و بندة عاصی او باشد، بگیرد و در حبس کند.15

3. نام‌های منجی
الف ـ قائم (ایستاده): در کتاب شاکمونی از منجی موعود با عنوان ایستاده (قائم) یاد شده است:
[پس از ظهور منجی] دین خدا، یک دین شود و دین خدا زنده گردد و نام او، ایستاده باشد و خداشناس باشد.16
ب ـ راهنما (مهدی): در کتاب پاتیکل، پس از ذکر نسب منجی موعود و انتساب وی به پیامبر آخرالزمان و وصیّ بزرگ‌تر وی، بیان می‌کند:
... نام آن صاحب ملک تازه، راهنما [مهدی] است.

4. آثار قیام منجی موعود (عصر ظهور)
4ـ1. استقرار دین واحد در جهان
همان‌طور که در ضمن اشاره به ویژگی‌های قیام منجی، شخص وی نیز تا حدودی معرفی گردید، به دنبال قیام پیروزمند وی، دین واحد توحیدی در سراسر جهان استقرار پیدا خواهد کرد و بنیان همة ظالمان و تبهکاران قطع خواهد گردید. در کتاب صفنیای نبی، فصل 3، آمده است:
به منظور گرد آوردن تمامی طوایف بشر بر یک دین حق، سلاطین و دول مختلفه را نابود کنم، و به گرمی غضب من، تمامی روی زمین بسوزد. آن وقت لب پاکیزه [را] به قوم‌ها برگردانم، برای خواندن همه به نام خدا و عبادت کردن ایشان به یک روش.
در کتاب دید نیز آمده که «منصور» همان پیشوای پادشاه عادل آخرالزمان، تمام عالم را خواهد گرفت و به دین خود درخواهد آورد17.

4ـ2. حاکم شدن عدالت و انصاف سراسر در جهان
آیات متعددی از بشارت‌های کتب آسمانی به استقرار عدالت در سراسر جهان، پس از ظهور و قیام منجی موعود، اشاره دارد. از آن جمله در مزمور 72 از زبور داوود در قالب دعایی چنین آمده است:
ای خدا، شرع و احکام خود را به «ملک» و عدالت خود را به «ملک زاده» عطا فرما، تا اینکه قوم تو را به عدالت و فقرای تو را به انصاف حکم نماید، به قوم کوه‌ها سلامت و عدالت برساند، فقیران قوم را حکم نماید و پسران مسکینان را نجات دهد و ظالم را بشکند.

4ـ3. نو شدن جهان آفرینش
در فرازهایی از بشارت‌های کتب آسمانی، جهان پس از ظهور، به گونه‌ای توصیف شده که گویا آفرینش در آن، چهرة نو به خود می‌گیرد. وضعیت زمین و آسمان‌ها دگرگون شده، رابطة حیوانات (مانند: گرگ و گوسفند، موش و گربه و ... ) که طبیعت دشمنی دارند، تغییریافته، نیازهای بشر به سرعت تأمین شده و در نهایت اینکه در دولت با جلال و عظمت منجی موعود، تنگناها و تقیّه‌ها برداشته خواهد شد. این مطلب در آیات 16 تا 25 کتاب اشعیای نبی، باب 65 آمده است.

4 ـ 4. صلح بهائم در ظهور منجی
در کتا‌ب‌های آسمانی انبیای الهی، پس از بیان عدالت فراگیر در دوران ظهور و قیام منجی موعود، نفوذ آن عدالت را چنان عمیق بیان می‌کند که در پرتو شعاع فروزان آن، جانوران و درندگان نیز خوی بهیمیت را از خود دور خواهند ساخت.

در کتاب اشعیای نبی، باب 11، آیات 9 تا 11 چنین آمده است:
... و گرگ با برّه سکونت داشته، ببر با بزغاله و هم گوساله و پرواری‌ها با شیرجوان هم‌خواب خواهند شد و طفل کوچک،‌ راعی (چوپان) آنان خواهد بود. و گاو و خرس خواهد چرید و بچگان آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو، کاه بن را خواهد خورد، و شیرخواره به سوراخ صاغر ماربازی خواهد کرد و کودک از شیر باز داشته شده، دست خود را به مغارة افعی دراز خواهد کرد.

4ـ5. رجعت گروهی از مردگان
در بشارت کتاب دانیال، باب 12، آیات 1 تا 13 می‌خوانیم:
و از خوابندگان در خاک زمین، بسیاری بیدار خواهند شد، بعضی جهت حیات ابدی و بعضی ازبرای شرمساری و حقارت ابدی.
از این بشارت چنین برمی‌آید که در عصر ظهور منجی، گروهی از مردگان زنده می‌شوند، برخی برای کامل شدن ایمان و گروهی به منظور کامل شدن شقاوت و بی‌ایمانی‌شان.

در کتاب جوک ـ رهبر جوکیان ـ هند که وی را پیامبر می‌دانند نیز دربارة رجعت چنین آمده است: 
آخر دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست می‌دارد و از بندگان خاصّ او باشد، و نام او خجسته و فرخنده است. خلق را که در دین‌ها اختراع کرده و حقّ خدا و پیغمبر را پایمال کرده‌اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند و عالم را نو گرداند، و هر بدی را سزا دهد و یک کرور دولت او باشد که عبارت از چهار هزار سال است، خود و اقوامش پادشاهی کنند.

5. دعوت به انتظار
در کنار معرفی علایم و ویژگی‌های نجات‌بخش آخرالزمان که بشارت به ظهور وی در کتب آسمانی داده شده، پیروان ادیان به انتظار ظهور و کسب آمادگی کامل‌شان آن امر خجسته فرا خوانده شده‌اند. مسیح(ع) به پیروان خود خطاب می‌کند که: 

پس بر حذر و بیدار شده، دعا کنید زیرا که نمی‌دانید کی می شود. مثل کسی که عازم شده خانة خود را واگذارد و ملازمان خود را بر آن گماشته، هر یکی را به شغلی خاصّ مقررّ نماید و دربان را امر فرماید که بیدار بماند، بدین طور بیدار باشید زیرا نمی‌دانید که صاحب خانه کی می‌آید، در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح، مبادا ناگهان آمده، شما را خفته یابد، اما آنچه به شما می‌گویم به همه می‌گویم.18

در انجیل لوقا، باب 12، آیات 35 و 36 می‌‌خوانیم:
کمرهای خود را بسته و چراغ‌های خود را افروخته دارید، و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می‌کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هر وقت بیاید و در را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنید.

سفارش نسبت به انتظار منجی موعود در زبور داوود(ع) نیز، چنین آمده است: 
از شریران رنجیده مشو، زیرا همچون علف، زود بریده می‌شوند. برخداوند توکل نمای و از او متلذّذ باش. به او [منجی موعود] آرام گیر و در انتظارش به سر بر.19
در قرآن کریم نیز به وسیلة رسول خدا(ص) از مؤمنان خواسته شده، منتظر روز فرخنده ظهور مهدی موعود(ع) باشند، هم‌چنان که خداوند، خود آن وقت را انتظار می‌کشد. 
قل فانتظروا إنّی معکم من المنتظرین.20
بگو: انتظار کشید که من نیز همراه شما از جملة انتظار کشندگانم. 

ویژگی‌هایی که در بشارت‌های کتب آسمانی، برای منجی موعود بیان شد، جملگی به وسیلة قرآن کریم و روایات اسلامی تأیید شده است. این امر، از این واقعیت پرده برمی‌دارد که موعود بشارت داده شدة پیامبران الهی، کسی جز امام مهدی(ع) نیست. 

به امید آنکه پیروان ادیان با کنار گذاردن اختلافات، در کنار یکدیگر خود را برای ظهور و یاری آن مرد الهی آماده نمایند و نایل به درک آن روز آسمانی شوند.

.................

پی‌نوشت‌ها:
1. دراین‌باره می‌توانید به کتاب سیمای امام مهدی(ع) در قرآن، اثر علامه سید هاشم حسینی‌بحرانی، ترجمة سید محمد حائری قزوینی مراجعه کنید.
2. کتاب حکی نبی، فصل 2، آیة 7.
3. کتاب صفنیای نبی، فصل 3، آیات 6 و 7.
4. در این باره، ر.ک: صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ج 2، فصل 40، دربارة قیام امام(ع) با شمشیر. 
5. مکاشفة‌یوحنا، فصل 2، آیات 26 ـ 28؛ فصل 12، آیات 1 ـ 17.
6. در این باره، ر.ک: سورة بقره(2)، آیة 205؛ همچنین بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی دربارة عدم جواز به‌کارگیری تسلیحات کشتار جمعی. 
7. صادقی، محمد، بشارات عهدین، ص 238. 
8. زبور داوود(ع)، مزمور 14-29. 
9. صادقی، محمد همان، ص 246. 
10. همان، ص 245. 
11. براساس نسخة خطی جاماسب‌نامه در کتابخانة ملی تهران، نوشتة ده قرن گذشته؛ به نقل از: صادقی، همان، ص 243. 
12. انجیل متی، باب 25، آیات 31-34. 
13. صادقی، همان، ص 242. 
14. براساس کتاب زبدة المعارف، ذخیرة الألباب، و تذکرة الأولیا؛ به نقل از: صادقی، همان، ص 246. 
15. ر.ک: پی‌نوشت 11. 
16. ر.ک: پی‌نوشت 13. 
17. ر.ک: پی‌نوشت 9. 
18. انجیل مرقس،‌باب 13، آیات 33 
19. ر.ک: پی‌نوشت 8. 

20. سورة یونس (10)، آیة 102.



ابوذر یاسری
ماهنامه موعود

از تولد تا غیبت

هنگامی که نرجس در روم بود، خواب‏های شگفت‏انگیزی دید. یک بار در خواب، پیامبر عزیز اسلام و عیسای مسیح‏(ع) را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری‏(ع) در آوردند. وی در خواب دیگری، شگفتی‏های دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(س) مسلمان شد. با این حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان می‏داشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر به همراه لشکرش روانه جبهه‏های جنگ شد.

معرفت دربارة حضرت صاحب‌الزمان(ع) را از سوانح احوال ایشان و اولین روز تولدشان آغاز می‌کنیم. 

1. پیوند آسمانی
 بنا بر مشهورترین اقوال، امام مهدی‏(ع)، دوازدهمین پیشوای شیعیان، در شب جمعه نیمه شعبان سال 255 ق. در شهر سامرا دیده به جهان گشود.1 بنا به گفته شیخ مفید (م413 ق.)، پدرش، امام حسن عسکری‏(ع) جز او فرزندی نه پنهان و نه آشکار به جا نگذاشت و او را نیز پنهانی نگه‏داری فرمود.2

 مادر بزرگوار آن حضرت، بانویی شایسته به نام نرجس3 بود که به نام‏های دیگری چون سوسن،4صیقل5 یا صقیل و ملیکه6 نیز نامیده شده است.7 او دختر یوشعا، پسر قیصر روم و از نوادگان شمعون، یکی از حواریون مسیح‏(ع) بود که خداوند، او را به صورت معجزه‏آسایی برای همسری امام یازدهم برگزید.8

 هنگامی که نرجس در روم بود، خواب‏های شگفت‏انگیزی دید. یک بار در خواب، پیامبر عزیز اسلام و عیسای مسیح‏(ع) را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری‏(ع) در آوردند. وی در خواب دیگری، شگفتی‏های دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(س) مسلمان شد. با این حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان می‏داشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر به همراه لشکرش روانه جبهه‏های جنگ شد.

 نرجس در خواب فرمان یافت به طور ناشناس همراه کنیزان و خدمت‏کاران به دنبال سپاهی برود که به مرز می‏روند. او چنین کرد و در مرز، برخی از جلوداران سپاه مسلمانان، آنان را اسیر ساختند و بی‏آنکه بدانند او از خانواده قیصر است، وی را همراه دیگر اسیران به بغداد بردند.

 این واقعه در اواخر دوران امامت امام دهم، حضرت هادی‏(ع) روی داد.9 کارگزار امام هادی‏(ع)، نامه‏ای را که امام به زبان رومی نوشته بود، به فرمان ایشان در بغداد به نرجس رساند. سپس او را از برده‏فروش خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی‏(ع) برد. امام آنچه را نرجس در خواب‏های خود دیده بود، به او یادآوری کرد و بشارت داد او همسر امام یازدهم و مادر فرزندی است که بر سراسر جهان چیره می‏شود و زمین را از عدل و داد پر می‏سازد. آنگاه امام هادی‏(ع)، نرجس را به خواهر خود، حکیمه سپرد که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد. چندی بعد، نرجس به همسری امام حسن عسکری‏(ع) در آمد.10


 2. چگونگی میلاد
 دشمنان اهل بیت‏(ع) و حاکمان ستم پیشه اموی و عباسی، بر اساس روایت‏هایی که از پیامبراکرم(ص) به آنها رسیده بود، از دیرباز می‏دانستند که شخصی به نام «مهدی» از خاندان پیامبر و دودمان امامان معصوم برمی‏خیزد و کاخ‏های ستم را نابود می‏سازد. از همین‌رو، پیوسته در کمین بودند چه زمانی، آخرین مولود از نسل امامان شیعه به دنیا خواهد آمد تا او را از بین ببرند.

 از زمان امام محمد تقی‏(ع)، رفته رفته فشارها و سخت‏گیری‏ها بر خاندان پیامبر فزونی گرفت تا در زمان امام حسن عسکری‏(ع) به اوج خود رسید. آن حضرت در تمام دوران زندگی خویش در شهر سامرا زیر نظر بود و کوچک‏ترین رفت و آمد به خانه ایشان از نظر دستگاه خلافت، پنهان نمی‏ماند.

 در چنین شرایطی، طبیعی است که میلاد آخرین حجت حق نمی‏تواند آشکار باشد. به همین دلیل، تا چند ساعت پیش از میلاد آن حضرت، نزدیک‏ترین خویشان امام حسن عسکری‏(ع) نیز خبر نداشتند که قرار است مولودی در خانه امام به دنیا بیاید و هیچ اثری از حاملگی در مادر آن بزرگوار دیده نمی‏شد.
 روایتی که در این زمینه از حکیمه، دختر بزرگوار امام جواد(ع) و عمه امام حسن عسکری‏(ع) نقل شده، شنیدنی است. شیخ صدوق (م 381 ق.) در کتاب کمال الدین این روایت را چنین گزارش می‏کند:

 ابومحمد حسن بن علی‏(ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: ای عمه! امشب روزه‏ات را با ما افطار کن؛ زیرا امشب شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب، آن را که حجت او در زمین است، آشکار می‏سازد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. عرض کردم: خدا مرا فدای شما گرداند، به خدا سوگند، در او هیچ اثری از حاملگی نیست! فرمود: موضوع چنین است که می‏گویم. حکیمه خاتون ادامه می‏دهد: من [به خانه امام عسکری‏(ع)] در آمدم. پس از آنکه سلام کردم و نشستم، نرجس پیش من آمد و در حالی که کفش‏های مرا از پایم بیرون می‏آورد، گفت: ای بانوی من! چگونه شب کردی؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی. سخن مرا انکار کرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان! خداوند ـ تبارک و تعالی ـ در همین شب به تو فرزند پسری عطا می‏کند که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. نرجس از حیا در جای خود نشست. وقتی از نماز عشا فارغ شدم و افطار کردم، به بستر رفتم و خوابیدم. در نیمه‏های شب برای نماز برخاستم و نمازم را تمام کردم، در حالی که هنوز نرجس خوابیده بود و اثری از زایمان در او نبود. تعقیب نماز را به جای آوردم و خوابیدم، ولی چند لحظه بعد، وحشت‏زده از خواب بیدار شدم. در این هنگام، نرجس هم برخاست و به نماز ایستاد.

 حکیمه می‏گوید: در همین حال، شک و تردید به سراغ من آمد، ولی ناگهان ابومحمد [امام حسن عسکری](ع) از همان جا که نشسته بود، ندا برآورد: ای عمه! شتاب مکن که آن امر نزدیک شده است. حکیمه ادامه می‏دهد: در حال خواندن سوره‏های «سجده» و «یس» بودم که نرجس با اضطراب از خواب بیدار شد. من با شتاب پیش او رفتم و گفتم: نام خدا بر تو باد، آیا چیزی احساس کردی؟ گفت: بله، عمه جان. به او گفتم: بر خودت مسلط باش و آرامشت را حفظ کن که این، همان است که به تو گفتم. حکیمه ادامه می‏دهد: دقایقی کوتاه خواب به سراغ من آمد و در همین زمان بود که حالت زایمان به نرجس دست داد و من به سبب حرکت نوزاد بیدار شدم. جامه را از روی او کنار زدم و دیدم که او اعضای سجده را به زمین گذاشته و در حال سجده است. او را در آغوش گرفتم و با تعجب دیدم که او کاملاً پاکیزه است و از آثار ولادت چیزی بر او نمانده است. در این هنگام، ابومحمد [امام حسن عسکری](ع) ندا برآورد که: ای عمه! پسرم را نزد من بیاور. نوزاد را به سوی او بردم. آن حضرت دستانش را زیر ران‏ها و کمر او قرارداد و پاهای او را بر سینه خود گذاشت. آنگاه زبانش را در دهان او کرد و دستانش را بر چشم‏ها و گوش‏ها و مفاصل او کشید. پس از آن گفت: پسرم! سخن بگو. آن نوزاد زبان گشود و گفت: شهادت می‏دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و هیچ شریکی برای او وجود ندارد و شهادت می‏دهم که محمد(ص)، فرستاده خداست. آنگاه بر امیر مؤمنان علی‏(ع) و دیگر امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسید... .11

 پس از تولد حضرت مهدی‏(ع)، امام حسن عسکری‏(ع) شمار بسیار محدودی از یاران نزدیک خود را از میلاد مهدی موعود آگاه کرد. تعداد دیگری از یاران آن حضرت نیز موفق به دیدار آن مولود خجسته شدند.12


 3. نام، کنیه و القاب
 نام و کنیه امام عصر(ع) همان نام و کنیه پیامبر اکرم(ص) است. در برخی روایات آمده است:
 تا زمانی که خداوند، زمین را به ظهور او و استقرار دولتش زینت نبخشیده است، بر کسی روا نیست که نام و کنیه آن حضرت را بر زبان جاری سازد.13

 بر همین اساس، عده‏ای از فقیهان، قائل به حرمت نام بردن از آن حضرت به نام واقعی‏اش شده و عده‏ای دیگر نیز این امر را مکروه دانسته‏اند. بیشتر فقیهان، نهی از نام بردن حضرت را خاص زمان غیبت صغرا و شرایطی شمرده‏اند که بیم خطر جانی برای آن حضرت وجود داشت.14

 به دلیل وجود روایات یادشده، شیعیان، آن حضرت را با القاب مختلفی چون: حجّت، قائم، مهدی، خلف صالح، صاحب، صاحب الزّمان، صاحب‏الدار می‏نامیدند و در دوران غیبت کوتاه آن امام، ارادتمندان و دوستداران حضرتش با تعبیرهایی چون «ناحیه مقدسه» از ایشان یاد می‏کردند.15

 4. غیبت صغرا
 امام حسن عسکری‏(ع) درهشتم ربیع‏الاول سال 260 ق؛ یعنی در زمانی‏که حضرت مهدی‏(ع) پنج سال بیشتر نداشت، به دست معتمد، خلیفه عباسی به شهادت رسید و امام عصر(ع) بر پیکر پدر بزرگوار خویش نماز گزارد.16

 با شهادت امام حسن عسکری‏(ع)، دوران امامت امام عصر(ع) آغاز شد. بنا به گفته بسیاری از صاحب‏نظران، دوران غیبت کوتاه مدت آن امام که از آن به «غیبت صغرا» تعبیر می‏شود، از همین زمان؛ یعنی سال 260 ق آغاز گردید. برخی از اهل تحقیق برآنند که غیبت صغرا از همان زمان تولد حضرت؛ یعنی سال 255 ه . ق آغاز شده است.17

 دوران غیبت صغرا تا سال 329 ه . ق ادامه داشت که بدین ترتیب، بنا بر دیدگاه اول، طول این دوران، 69 سال و بنا بر دیدگاه دوم، طول این دوران 74 سال خواهد بود.


 5. غیبت کبرا
 از سال 329 ه . ق به بعد، دوران دیگری از حیات امام عصر(ع) آغاز می‏شود که از آن به «غیبت کبرا» تعبیر می‏کنیم. این دوران همچنان ادامه دارد تا روزی که به خواست خدا، ابرهای غیبت به کناری رود و جهان از خورشید فروزان ولایت بهره‏مند شود.

 در مورد دلیل تقسیم‏بندی این دو دوران باید گفت در دوران غیبت صغرا، حضرت ولیّ‏عصر(ع) از طریق کسانی که به آنها «نوّاب خاص» گفته می‏شد، با مردم در ارتباط بود و به وسیله نامه‏هایی که به «توقیع»18مشهور است، پرسش‏های شیعیان را پاسخ می‏گفت. در دوران غیبت کبرا این نوع ارتباط قطع شده است و مردم برای دریافت پاسخ پرسش‏های دینی خود تنها می‏توانند به «نوّاب عام» امام عصر که همان فقیهان وارسته هستند، مراجعه کنند.

 6. نوّاب خاص امام عصر
 در طول دوران 69 ساله یا 74 ساله غیبت صغرا، چهار تن از بزرگان شیعه عهده‏دار مقام نیابت یا سفارت خاص امام عصر(ع) بودند که نام آنها بدین قرار است:
 1. ابوعمرو عثمان بن سعید عمری (م 265 ق)؛
 2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری )م 305/ 304 ق)؛
 3. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (م 326 ق)؛
 4. ابوالحسن علی بن محمد سمری (م 329 ق).
.................
پی‌نوشت‌ها:
1. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 514 ؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج 2، ص 339؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 214؛ محمد بن علی بن حسین صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، صص 432 و 433.
2. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 339.
3. نرجس«، نام گلی از رده تک لپه‏ای‏ها و سردسته گیاهان تیره نرگسی است که گل‏هایش منفرد و در انتهای ساقه قرار دارد (محمد معین، فرهنگ معین، ج 4، ص4702).
4. سوسن، نام گلی فصلی و درشت به رنگ‏های مختلف است. اصل این گل از اروپا و ژاپن و امریکای شمالی و هیمالیاست. همان، ص 1954.
5. صیقل، هر شی‏ء نورانی، صیقلی و جلا داده شده را می‏گویند. بنا به گفته شیخ صدوق و شیخ طوسی، پس از آنکه حضرت نرجس خاتون به ولیّ‏عصر(ع) حامله شد، او را صیقل نام نهادند. (ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ص 432؛ محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص 241).
6. ملیکه، به معنای ملکه و شهبانوست.
7. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، باب 42، ص 432، ح 12.
8. ر.ک: همان، باب 41، صص 423 ـ 417؛ کتاب الغیبة، صص 128 ـ 124؛ بحارالأنوار، ج 51، صص11 ـ 6.
9. در کتاب تاریخ العرب و الروم آمده است در سال 247 ه . ق جنگ‏هایی بین مسلمانان و رومیان در گرفت و غنایم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد. در سال 248 ه . ق نیز «بلکاجور»، سردار مسلمانان با رومیان جنگید و در آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند. (ر.ک: نازیلیف، تاریخ العرب و الروم، ترجمه: محمد عبدالهادی شعیره، ص 225). ابن اثیر نیز در حوادت سال 249 ه . ق می‏نویسد: «جنگی میان مسلمانان به سرکردگی عمربن عبداللّه اقطع و جعفر بن علی صائقه با قوای روم که شخص قیصر نیز در آن جنگ شرکت داشت، روی داد.» به نقل از: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، پیشوای دوازدهم، حضرت امام حجت‏بن الحسن المهدی(ع)، صص26 و 27.
10. پیشوای دوازدهم، حضرت امام حجت بن الحسن المهدی(ع)، صص 26 و 27.
11. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 424، ح 1؛ بحارالأنوار، ج51، صص2 و 3، ح 3.
12. در ادامه همین کتاب در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.
13. إعلام الوری و بأعلام الهدی، ج 2، ص 213.
14. ر.ک: سید محسن امین، سیره‏معصومان، ترجمه: علی حجتی کرمانی، ج 6 ، صص 263 ـ 261.
15. ر.ک: إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 213.
16. ر.ک: سیره معصومان، ص 259.
17. همان، ص 272.

18. توقیع در لغت به معنای نشان گذاشتن، امضا کردن حاکم بر نامه و فرمان، جواب مختصر که کاتب در نوشته به پرسش‏ها می‏دهد، دست‏خط فرمانروا و نوشتن عبارتی ذیل مراسله آمده است. در اصطلاح علم حدیث، به معنای پاسخ پرسش‏ها یا اطلاعیه‏هایی است که به صورت کتبی از طرف امام برای آگاهی شیعیان فرستاده شده است. چنان‏که توقیعاتی از حضرت امام علی‏النقی و امام حسن عسکری‏علیهما السلام نقل شده است. معمولاً توقیع به نامه‏های حضرت حجت‏بن الحسن امام زمان(ع)، گفته می‏شود که به وسیله چهار تن نایبان خاص ایشان در زمان غیبت صغرا به دست شیعیان می‏رسیده است. (ر.ک: محمدمهدی رکنی، نشانی از امام غایب(ع)، بازنگری و تحلیل توقیعات، صص 3 و 4.


محمد حق وردی
ماهنامه موعود