آیةالله غروی اصفهانی معروف به کمپانی
شماری از علما و مراجع بزرگوار تقلید بر این فتوا هستند که حرام بودن ذکر نام اصلی حضرت حجت علیه السلام، یعنی "محمد" که برخی آن را به صورت "م ح م د" یا "م ـ ح ـ م ـ د" مینویسند تا دیگر مرتکب کار حرامی نشده باشند، فقط مخصوص زمان غیبت صغری و برای تقیه و مانند آن بوده که امکان پیدا کردن جای حضرت حجت علیه السلام از سوی دشمنانشان وجود داشته است و در این زمان، یعنی زمان غیبت کُبری که دیگر چنین امکانی برای دشمنان حضرت وجود ندارد، ذکر نام "محمد" برای ایشان در گفتهها و نوشتهها حُرمت شرعی ندارد.
جامع المسائل، آیة الله محمد فاضل لنکرانی، ج 2، ص 492، سؤال 1292 و استفتائات جدید، آیة الله میرزا جواد تبریزی، ص 504، سؤال 2207
دانلود نسخه 3 (بتا) نرم افزار المبین :
.
- پرسش:
از اعتقاد به ظهور مهدى سوء استفاده فراوانى شده و مى شود آیا بهتر نیست اصل این موضوع را مسکوت بگذاریم تا این همه سوء استفاده چى ها آن را دستاویز خود نسازند؛ چرا ما چیزى را بپذیریم که این اندازه ممکن است از آن تعبیر نامطلوب شود؟
...
- پاسخ:
در مورد این سؤال باید اوّلا این سوال را طرح کرد که کدام واقعیّت پرارزش تر را در دنیا سراغ داریم که مورد سوء استفاده از طرف گروهى نابکار واقع نشده است؟
مگر تاریخ این همه مدّعیان دروغین نبوّت و پیامبرى را به ما نشان نمى دهد پس چه خوب است که اصلا دعوت پیامبران را به دست فراموشى بسپاریم و اصل نبوّت را انکار کنیم تا گرفتار سوء استفاده نشویم!!!
آیا به عقیده شما این سخن منطقى است ؟!
در زندگى روزمرّه تا کنون چقدر افراد را شنیده ایم که از عنوان پزشک و مهندس و دکتر، یا عناوین دیگر قلاّبى براى پر کردن جیب خود یا اغراض دیگر سوء استفاده کرده اند و شاید گاهى سالها بدون این که ردّ پایى از خود بگذارند همین راه را پیموده و به این عنوان قلاّبى معروف بوده اند.
آیا مى توان گفت حالا که عنوان «پزشک» مورد بهره بردارى نامشروع گروهى قرار گرفته باید بکلّى منکر وجود طبیب و دکتر شویم ؟!
این گونه سخن گرچه بسیار دور از منطق به نظر مى رسد امّا متأسّفانه در میان نوشته هاى بعضى از منکران اصل ظهور مهدى به چشم مى خورد.
به هر حال، این یک قاعده کلّى است که همیشه هر دروغى خود را در لباس راست قرار مى دهد و از اعتبار آن براى پوشاندن بى اعتبارى خود استفاده مى کند. هیچ خائن و نادرست و دزد و دروغگو، در چهره اصلى خود ظاهر نمى شود بلکه با استفاده از آبرو و حیثیّت و «امانت و پاکى و درستى» و تظاهر به آن ها به هدف هاى نامشروع خود مى رسند.
آیا این دلیل بى اعتبار بودن این مفاهیم عالى انسانى است؟!
ثانیاً، آیا اعتقاد به ظهور مهدى یک واقعیّت است که مورد سوء استفاده قرار گرفته یا یک امر تخیّلى است؟
اگر واقعیّت آن را پذیرفته ایم ـ چنانکه باید هم بپذیریم زیرا دلایل فراوانى بر آن در دست داریم ـ با سوء استفاده این و آن نمى توان کنارش گذارد.
به هر حال، طرز بهره گیرى درست یا نادرست از یک موضوع نمى تواند وسیله قضاوت درباره آن موضوع باشد.
آیا اگر روزى «انرژى اتمى» بوسیله جنگ افروزان سنگدل دنیا مورد سوء استفاده قرار گیرد و در یک حمله اتمى به شهر «هیروشیما» 300 هزار نفر کشته و 300 هزار نفر مجروح که پس از گذشتن سالها هنوز زخمهاى هولناک بعضى درمان نیافته به جاى بماند، دلیل این مى شود که بکلّى از این انرژى عظیم چشم بپوشیم یا اصلا وجود آن را انکار کنیم؟ چرا که بیرحمان از آن سوء استفاده کرده اند یا ضمن قبول این واقعیّت بکوشیم در مسیر صحیح و به نفع جامعه انسانى مورد بهره بردارى قرار گیرد؟
آیةالله مکارم شیرازی، کتاب حکومت جهانی مهدی (عج)، بااندکی تصرف
جهان از رنگ و بوی روشن شببو برآشوب
سید ضیاء قاسمی
براى روشنتر شدن این موضوع چند روایت را با هم مرور مىکنیم:
ابوبصیر مىگوید به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم:
جعلت فداک متى الفرج؟ فدایت شوم، این گشایش کى فرا مىرسد؟اگر کسى در عصر غیبت مؤمنانه زندگى کند؛ از بدیها و زشتیها دورى گزیند؛ خصال شایسته را پیشه خود سازد؛ وظایف و تکالیفى را که در صحنه حیات فردى و اجتماعى متوجه اوست به درستى به جا آورد و در انتظار ظهور امامش نیز باشد، خداوند متعال، فرج و گشایش واقعى را ـ که همان یافتن راه هدایت و رستگارى و رسیدن به سعادت و نیکبختى در دنیا و آخرت است ـ نصیب او مىسازد و در این صورت است که پیش افتادن و پس افتادن ظهور براى او هیچ تفاوتى نخواهد داشت و او در هر حال امام منتظَر خویش را درمىیابد.
امام رضا(علیه السلام) نیز در پاسخ «حسن بن جهم» که از ایشان در مورد فرا رسیدن گشایش مىپرسد، مىفرماید:
أو لست تعلم أنّ انتظار الفرج من الفرج؟ آیا تو نمىدانى که چشم به راه گشایش بودن، خود (جزیى) از گشایش است؟
او در پاسخ مىگوید:
لا أدرى إلاّ أن تعلّمنى؛ نمىدانم، مگر این که شما به من بیاموزید.
آن حضرت بار دیگر مىفرماید:
نعم، انتظار الفرج من الفرج (2)؛ آرى، انتظار گشایش، [جزیى] از گشایش است.
بر اساس همین نگرش است که در روایتهاى متعددى تأکید شده که براى منتظران واقعى تفاوتى ندارد که ظهور را درک کنند یا نکنند؛ چون آنها در عصر غیبت نیز در خدمت امام زمان خویش هستند؛ چنان که در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مىخوانیم:
من مات منکم و هو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القائم فى فسطاطه...(3)؛ هر کس بمیرد در حالى که منتظر این امر باشد همانند کسى است که با حضرت قائم(عج) و در خیمهاش بوده باشد... .
آرى، انتظار فرج، خود مایه فرج است، اما بشرطها و شروطها. اگر کسى در عصر غیبت مؤمنانه زندگى کند؛ از بدیها و زشتیها دورى گزیند؛ خصال شایسته را پیشه خود سازد؛ وظایف و تکالیفى را که در صحنه حیات فردى و اجتماعى متوجه اوست به درستى به جا آورد و در انتظار ظهور امامش نیز باشد، خداوند متعال، فرج و گشایش واقعى را ـ که همان یافتن راه هدایت و رستگارى و رسیدن به سعادت و نیکبختى در دنیا و آخرت است ـ نصیب او مىسازد و در این صورت است که پیش افتادن و پس افتادن ظهور براى او هیچ تفاوتى نخواهد داشت و او در هر حال امام منتظَر خویش را درمىیابد.
...............
پی نوشت :
1 .محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج1، ص371، ح3.
2 .شیخ طوسى، کتاب الغیبة، ص276.
3 .محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج52، ص126، ح18.
مجله موعود، ش 50 .
سفینة البحار، حاج شیخ عباس قمّی، ج 2، ص49.