گل نرگس

گل نرگس - مهدویت - شعر - عکس - مقاله - حکایت - نوشته ادبی و ... حضرت مهدی (عج)

گل نرگس

گل نرگس - مهدویت - شعر - عکس - مقاله - حکایت - نوشته ادبی و ... حضرت مهدی (عج)

شناخت یار

همیشه می خواهیم او را بشناسیم چون دوستش داریم. او امام ماست و ما دل در گرو مهرش داریم. امّا به راستی چگونه می توان او را شناخت؟!
جوابمان می دهد استاد...
مثل همیشه!
وقتی ما می توانیم حضرت مهدی(عج) را بشناسیم که معنای خلافت الهی را شناخته باشیم. چون برجسته ترین لقب حضرت که انسان کامل است، این است که او خلیفه خداست. خلیفه و جانشین کسی همواره در زمان غیبت او ظهور دارد. اگر کسی در جائی نباشد و غایب باشد، کسی که جای او بنشیند و کار او را انجام دهد، می شود خلیفه او. ولی اگر موجودی باشد که غیبت نداشته باشد و همه جا حضور داشته باشد، در این صورت یا چنین موجودی اصلاً خلیفه(جانشین) ندارد، یا خلیفه و جانشین او مظهر تامّ اوست که همه جا به اذن او حضور و ظهور دارد. چون خود خداوند از انسان کامل به عنوان خلیفه یاد کرده است، معلوم می شود انسان کامل مقامی دارد که می تواند مظهر همه اسمای حسنای خدا باشد. این مظهر هو الأول و الآخر(1)؛ «اوست اول و آخر»، این مظهر هو الظاهر و الباطن(2)؛ «اوست ظاهر و باطن»، این مظهر هو معکم أین ما کنتم(3)؛« و خداوند با شماست هر کجا باشید.»، شایسته آن است که خلیفه خدا باشد. حقیقت چنین موجودی را جز آفریدگار او و جز سایر انسان های کامل کسی نمی شناسد! آنچه که مربوط به وجود مبارک ولی عصر (أرواحنا فداه) است، همان مقام والای خلافت و جانشینی خداست که همه جا حضور و ظهور دارد. چون همه جا حضور و ظهور دارد، در همه مراحل از لطف و فیض خاص خدا برخوردار است. چنین موجودی گاهی به صورت امام و گاهی به صورت پیغمبر معرفی می شود. چنین انسانی برتر از فرشته است؛ زیرا پیام هر فرشته این است: ما منّا الا و له مقام معلوم(4)؛ «و هیچ یک از ما [فرشتگان] نیست مگر [اینکه] براى او [مقام و] مرتبه‏اى معین است.»
 اگر موجودی باشد که غیبت نداشته باشد و همه جا حضور داشته باشد، در این صورت یا چنین موجودی اصلاً خلیفه(جانشین) ندارد، یا خلیفه و جانشین او مظهر تامّ اوست که همه جا به اذن او حضور و ظهور دارد.
 لذا فرشته توان آن را ندارد که خلیفه خدایی باشد که بکل شیء محیط(5)؛ «او به هر چیزى احاطه دارد است» و علی کل شیء شهید(6)؛ «خدا همواره بر هر چیزى گواه است.» امّا این انسان کامل در همه جا مظهر خداست، خدا هم به تمام شئون او درود می فرستد؛ گاهی به این صورت بیان می کند که سلام علی نوح فی العالمین(7)؛ «درود بر نوح در میان جهانیان». یعنی در تمام مراتب هستی سلام و درود بر روان پاک نوح باد! گاهی این سلام عالمی و جهانی را باز می کند و تفصیل می دهد، نظیر آنچه درباره یحیی و عیسی (علیهم السلام) آمده است که: سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیاً(8)؛ «و درود بر او روزى که زاده شد و روزى که مى‏میرد و روزى که زنده برانگیخته مى‏شود.» یا والسلام علی یوم ولدت و یوم أموت و یوم ابعث حیاً. یعنی این موجود در عالم طبیعت، مورد سلامت و تسلیم حق است. این موجود در دنیا و برزخ و قیامت مورد تسلیم حق است، این موجود در گذشته و حال و آینده مورد سلام و تسلیم الهی است. گاهی همین معنا که درباره نوح ذکر شد یا همین معنا که درباره یحیی و عیسی (علیهم الصلاه و علیهم السلام) ذکر شد، در زیارت آل یاسین که از برجسته ترین زیارات وجود مبارک ولی عصر است، دیده می شود. به پیشگاه آن حضرت چنین عرض می کنیم که سلام بر تو آن وقتی که رکوع می روی، سلام بر تو آن وقتی که سجده می کنی، سلام بر تو آن وقتی که نماز می خوانی، سلام بر تو آن وقت که قرآن قرائت می کنی! و السلام علیک حین تقوم، السلام علیک حین تقرء و تبین، و السلام علیک حین ترکع و تسجد، والسلام علیک فی آناء لیلک و اطراف نهارک.(9)
همیشه می خواهیم او را بشناسیم چون دوستش داریم. او امام ماست و ما دل در گرو مهرش داریم. امّا به راستی چگونه می توان او را شناخت؟!
یعنی بر تمام مراتب تو سلام! بر تمام حالات تو سلام! بر تمام تعلیم و تزکیه تو سلام! بر تمام قیام و قعود تو سلام! چون تو خلیفه خدائی، چون تو شایسته سلامی. ولی العصر فی العالمین هستی و شایسته همان سلام یحیی و عیسی. چنین انسان کاملی می شود خلیفه خدا.
ادامه دارد...
..............
پی نوشت:
1- سوره مبارکه الحدید /3.
2- سوره مبارکه الحدید/3.
3-سوره مبارکه الحدید/4.
4- سوره مبارکه الصافات/164  
5- سوره مبارکه فصلت/54
6- سوره مبارکه النساء/33 
7- سوره مبارکه الصافات/79
8-سوره مبارکه مریم/15
9-زیارت آل یاسین

بیانات آیت الله جوادی آملی به مناسبت نیمه شعبان به نقل از روزنامه کیهان- با تصرّف


رادفر - کارشناس دین و اندیشه

عکس های سری ۳ - ( گل نرگس )

   

    

* برای بزرگ نمایی روی تصویر مورد نظر کلیک کنید . 

دیوارها را من خط خطی کردم !

پدرجان! دیوارها را من خط خطی کردم، چون اضافه بودند و اجازه نمی دادند خورشید، دستش را به دست دلم برساند.
پنجره ها را من شکستم چون نور را منعکس می کردند.
پدر جان! در را من بازگذاشتم چون زیادی بود، نمی خواستم مانعی وجود داشته باشد.
اما چه کنم؟ همه دیوارها را که نمی توانم خراب کنم، گاه گاهی دلتنگی صورتش را به پنجره دلم می چسباند و به بیرون خیره می شود.
آری پدرجان! مرا زندانی کرده اند. مرا و دلم را، نمی دانم چرا؟ گویی همه راهها و روزنه ها را بر روی من بسته اند. ولی نه، من بالاخره یک راهی پیدا می کنم، راهی تا خود را از دست این زندانبانهای آخرالزمان برهانم. نمی دانم ولی شنیده ام راهی هست تا بتوان خود را نجات داد. می گویند پدر نسبت به دخترش خیلی مهربان است و من هم در این دار دنیا، تنها همین یک پدر را دارم، پدری که می دانم مهربان ترین پدر دنیاست، پدری که راه نجات مرا از زندان می داند؛ پدری که برایم دلسوزی می کند، پدری که همانند انسانهای دیگر از پشت میله های زندان تنها دستش را برایم تکان نمی دهد، بلکه دستش را به دستم می رساند تا مرا از دام میله های زندان برهاند.

پدرخوبم! پدرمهربانم! امشب دلم از همیشه بیشتر گرفته است. قطرات باران چشمم، از پشت پنجره دلم سایه اش را بر روی صورت دلتنگم می اندازد و سیاهی های قلبم را از لبه پنجره آن به سمت حیاط خانه اش جاری می سازد. کاش می شد این دلتنگی را نداشتم! ولی نه، کاش، این دلتنگی مونس همیشگی ام می گشت، میترسم آخر این دلتنگی نیز برود. همان نوازش های پدر را نیز از دست بدهم، باید هر طور شده کاری کنم که او بیشتر به من سر بزند، بیشتر حال مرا بپرسد و این تنها یک راه دارد، آری، من باید همیشه منتظر آمدن پدرم باشم. حتی تا آخرین لحظه. ان شاء الله.


تبیان

دعای عهد

متن پیمان و سرودی است از شیعه ی دل سوخته ی چشم به راه آرزومند دیدار و یاری محبوب پرده نشین طرید. او آرزو می کند یاری و نصرت و ابراز مهر بی دریغ عزیز مصر هستی را در هنگامه ظهور وحضور آن حضرت. انشاء کننده ی آن امام صادق علیه السلام است و گاه آن، هر سپیده در پس فریضه ی الهی صبحگاهی. در آن با پروردگار جهان و جهانیان، آورنده کتاب تکوین و تدوین نجوا می کند و از او سراغ ولی اولیا (قائم آل محمد) که درود خدا بر او باد را می گیرد و نام ها می برد تا به زیباترین ها می رسد و آن گاه شهادت در برابر دیدگان او را می خواهد. و تمام این سرود در چهل روز است که در انجام آن از معبود می خواهد که مهر او از مرز زندگی دنیوی بگذرد و در دیگر نشئه(برزخ) نیز رابطه مودت او قطع نشود و در هنگامه ظهور، در رکاب مولایش به ستیز با کافران و مشرکان و منافقان بپردازد.

عکس های سری ۲ - ( گل نرگس )

  

   

* برای بزرگ نمایی روی تصویر مورد نظر کلیک کنید . 

ضربان بهار

بوده دل بیقرار، یکسره چشم انتظار
                                           تا که ببیند تو را، ای ضربان بهار! 
غایب سبز صبور! چشم تو، یک چشمه نور
                                       لذت یک دم حضور، کرده مرا بی قرار 
نبض زمان، دست توست! جمله جهان، مست توست
                                  غرق دعا می شوم، تا که شوی آشکار 
سبز خرامان تویی! باد گل افشان تویی!
                                          پرده غیبت بدر، از سر رحمت بیار 
نیت پروازکن، نغمه ما سازکن
                                     لب به سخن بازکن، ای صنم گلعذار! 
عالم و آدم تمام، منتظران قیام

                                        تا بفرستی پیام، سر برسد انتظار 


ارمغان فشمی

اى همیشه بهترین

اى نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل‏آن مه عاشق کش عیار کجاست 
هرسر موى مرا با تو هزاران‏کاراست
ماکجاییم و ملامتگر بى کار کجاست 
ساقى و مطرب و مى،جمله‏مهیاستولی
عیش، بى یار مهیا نشود یار کجاست
همه هستى‏ام را که ذره‏اى از لطف بى‏نهایت اوست، خاک قدمت کردم، شاید بیایى و نفسى بر این خاک تیره ، پاى عنایت گذارى. آنگاه است که چشمان همیشه منتظر نرگس، توتیایى خواهد یافت که جهانى را تواند روشنى بخشد و قافله هستى را راه نماید.
اى مهربان‏ترین! ببین که از اشک، سرشارم؛ ببین که مرغ دلم در آسمان آرزوها چگونه بال و پر مى‏زند؛ ببین که دستان نیازمند، جز در آستان تو اجابت را نمى‏یابد. پس بیا و شب هاى تنهایى دلم را که در هر گوشه آن هزار یلدا خفته است، ستاره باران کن.
اى جانان جان! از فیض نگاه توست که عشق در خانه قلبمان مى‏تپد، و رود زندگى در رگ هاى عمر، جارى است.
ترنم عاشقانه‏ترین کلاممان، موسیقى آرام نام توست، که به تار هستى، زخمه شوق مى‏زند و آهوى عاشقى را چابک تر از همیشه به هر سو مى‏برد.
اى همیشه سبز! چشم به راه آمدنت، در جاده‏هاى سرد انتظار، ره مى‏پیماییم. شاید آینه اشکمان نیم نگاهى از رخ مهتابى‏ات را حسرت به دل نماند.
اى سرخ‏ترین سپیده! مهر خونین چشمانمان در انتظار صبح صادق دیدار توست که هر بامداد سر بر مى‏کند، تا شاید دراین بى‏نهایت اندوه، نشانى از تو بجوید، که بى تو راه گم کردگانیم در این حیرت. اى وارث لب تشنگان! تشنه دیدار توایم و سال هاست که جز سراب هزار رنگ دنیا، اجابتى به خود ندیده‏ایم.
بیا که کام عطشناک زندگى در انتظار زلال حضور تو به تمنا نشسته است.
در رؤیایى‏ترین شب هاى دل، نام تو آذین تنهایی هاى بى‏پایان ماست. اى بهترین همیشه و اى همیشه بهترین! انجماد ذهن خسته من، شعاعى از تو را مى‏خواهد تا زمستان زندگى را از طراوت بهار تو لبریز کند.
اى تمام زیبایى! عشق تنها با تو معنا مى‏شود و دلدادگى، کودک نوآموز دبستان کوى توست.
تو جانى و همه خوبی هاى عالم، کالبد.
تو بهارى و همه فضیلت ها، چون شاخه‏هاى تودر تو، تو را انتظار مى‏کشند.
اگر هنوز آیین مهرورزى غبار خاموشى نگرفته است، چون مهر رخ تو برآیینه‏ها مى‏تابد. اگر هنوز امیدى است، چون گرماى نفس‏ تو چون نسیم‏ بهارى، جان مى‏بخشد و شکوفایى مى‏آورد.
تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى‏داریم که کودکان مهر مادر را.
تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى‏داریم که تن، جان را.
تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى‏داریم که یعقوب، یوسف را.
تو را و میلاد تو را همیشه از همه دوست داشتنی ها، بیشتر دوست مى‏داریم.

نرجس  ا مامى ‏پناه

دعای ندبه

مهر آفرینا! تو خود فرموده ای" ادعونی استجب لکم"و نیز فرموده ای:" و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب"
و به بیچارگان امید داده ای که:" امّن یجیب المضطر اذا دعاه؟"
و ما اکنون در تاریکستان غیبت، در دوری از خورشیدمان و در گمراهی و بدعتها و ظلالتهایمان، مگر نه که مضطریم و تو بر دعای مضطر لبیک گو. ما- که در پهنه پادشاهی تو اسیر و عبدیم- در چشم انداز آیه کریمه:" و اذا سألک عبادی عنی..." به سوی تو دست نیاز برداشته ایم.
مگر نه از زبان پاکان هشدار داده ای که:
" اکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم"
مهربانا! در تنگستان هوای نفس گرفتار آمده ایم؛
در ظلمستان غیبت به اسارت رفته ایم، در بیغوله زنجیرهای شهوت و خشم از حرکت ایستاده ایم و در زندان های هواپرستی و دورویی، از تعقل دست کشیده ایم.
رحمانا! قرآن و احکام تو از یادمان رفته، تقوی و صلاح به پستی نشسته، والایی و کرامت به لجنزار انحراف بسته است، ابلیسان آدم نما، حیوان صفت چیره و قاهر گشته و مومنان و ملکوتیان به گوشه ای خزیده و به کاستی رفته اند.
قدسیان دراضطراب، ایمانیان در سکوت، فرشتگان در غصه و اندوه، برترین حبیب تو در حصار، روزها نگران و شبها نالان است پس،رحیما! کجایند خورشیدهای فروزنده؟ کجایند ماههای تابنده؟ کجایند ستارگان پرتوافکن؟ کجایند پرچمهای برافراشته دین و استوانه های دانش پوینده؟ کجایند ذخیره های خزانه عترت هدایتگر؟
پروردگارا!
کجاست آن برکننده ریشه ستمکاران
کجاست آن راست کننده کژیها؟
کجاست پرده نشین آرزوی عیسی دم
که با ظهور، دمد روح جسم قرآن را؟
کجاست زنده کننده نشانه های دین و گروندگان بدان؟
کجاست ویرانگر کاخهای شرک و نفاق، و نابودکننده فاسقان و عاصیان و طاغیان "این معز الاولیاء و مذل الاعدا"؟
کجاست خونخواه شهید کربلا!
کجاست گرفتاری که دعایش به هدف می نشیند
کجاست کانون بخش عقاید و آرا؟
کجاست صدرنشین خلایق؟
کجاست فرزند پیامبر مصطفی
"و علی مرتضی و فاطمه کبری"؟
پدر و مادرم و جانم فدای تو!
ای زاده مهتران مقرب!
ای پسر برگزیدگان مکرم!
ای فرزند رهنمایان راه یافته!
ای پورپاکان!
ای از تبار ماههای شب چهارده!
ای یادگار چراغهای پرفروغ!
ای از قبیله ستاره های روشن!
ای سلاله صراط المستقیم
ای نیایت نبأ عظیم! ای عصاره دلایل پیروز و حجتهای رسا! ای گل بوستان طه و یاسین طور و عادیات!
ای کاش می دانستم کجایی و کدامین زمین ترا در برگرفته است!
رحیما! سرود فراق و ناله هجران سردهیم و لبان به ترنم:
" عزیز علی ان أری الخلق و الاتری و لا اسمع لک حسیساً و لا نجوی"
" عزیز علی ان تحسیط بک دونی البلوی"
بگشاییم تا بر درگاه تو بسوزیم و آگاه دل سر به آستانت بساییم.
پناها!
آن قدر در می زنم این خانه را
تا ببینم روی تو جانانه را
آیا راهی به سوی توست که دیدارت کنیم؟ آیا روزی به فردای وصال تو گره می خورد تا از دیدنت بهره گیریم؟
آیا از سرچشمه زلال مهرت سیراب خواهیم شد؟ چه به درازا کشید شام هجرانت!
زفراق چون ننالم من دل شکسته چون نی؟
که بسوخت بندبندم ز حرارت جدایی
مهدیا! هر آدینه در انتظارت با دیگر چشم برای همه سرود مهر می خوانیم، که:
" هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک"
و از نویدای دل آه می کشیم که:
به خاطر او نمازهای ما را پذیرا باش، لغزش های ما را ببخشای، دعایمان مستجاب کن، روزیمان بیفزا و اندوهمان را بزدای.
و دیده های بی فروغمان را به دیدارش روشن فرما.