وظایف عصر غیبت
با توجه به مجموع روایات، وظایف زیر در زمان غیبت استنباط مى‏شود:

الف: صبر
در روایتى امام رضا علیه‏السلام مى‏فرماید:

ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالى «فارتقبوا انى معکم رقیب».(1) و قوله عزوجل: «فانتظروا انى معکم من المنتظرین،(2) فعلیکم بالصبر، فانه انما یجیى‏ء الفرج على الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم.»(3)؛ چه قدر نیکو است صبر و انتظار فرج. آیا نشنیدى این سخن خداوند را که: فارتقبوا اِنّى معکم رقیب. و این سخن او که: فانتظروا اِنّى معکم من المنتظرین؛ «منتظر باشید من هم با شما در انتظارم.» همانا فرج پس از ناامیدى مى‏آید و کسانى که قبل از شما بودند صبورتر از شما بودند.تعبیر «علیکم بالصبر» صراحت دارد، در این که وظیفه شیعیان در عصر غیبت، صبر بر فراق است.

ب: انتظار
هر چند از روایت بالا وظیفه انتظار نیز به خوبى معلوم مى‏شود، ولى درباره انتظار باید گفت: پیامبر و ائمه اطهار با تأکید بسیار بر این امر پاى فشرده‏اند؛ در روایتى از پیامبر صلى‏ الله ‏علیه‏و ‏آله مى‏خوانیم که فرمود: «افضل اعمال امتى انتظار الفرج»(4)؛ برترین اعمال امت من انتظار فرج است. على علیه‏السلام در پاسخ کسى که از وى پرسید: «اى الاعمال احب الى اللّه عزوجل؟» فرمود: «انتظار الفرج»(5)؛ کدام عمل نزد خداوند محبوب‏تر است. فرمود: انتظار فرج. در روایت دیگرى امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید:
«اقرب ما یکون العبد الى اللّه عزوجل و ارضى ما یکون عنه اذا افتقدوا حجة اللّه فلم یظهر لهم و حجب عنهم فلم یعلموا بمکانه... فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً»(6)؛ نزدیک‏ترین حالت بنده به خداوند و راضى‏ترین چیز نزد او این است که هرگاه حجت خدا از آن‏ها پنهان شود و برایشان ظاهر نشود و از آن‏ها پوشیده شود و مکانش را ندانند در این هنگام صبح و شام منتظر فرج او باشند.
پر واضح است که انتظار بر دو قسم است:

انتظار می تواند منفی یا مثبت باشد .
در انتظار منفی ، منتظر بودن بیش‏تر به شکل منفى و همراه با سستى صورت مى‏گیرد، اما انتظار مثبت، پویا و همراه با علم و عمل است. مؤید این سخن، کلام امام سجّاد علیه‏السلام است که مى‏فرماید:
«المنتظرون لظهوره افضل اهل کل زمان، لان اللّه تعالى ذکره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عند هم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم فى ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدى رسول اللّه صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله بالسیف، اولئک المخصلون حقا، و شیعتنا صدقا، و الدعاة الى دین اللّه سرا و جهرا»(7)؛ منتظران ظهور او برترین اهل هر زمانند؛ زیرا خداوند متعال به آنها عقل و فهم و شناختى عطا فرموده است که غیبت در نزد آنان به منزله مشاهده گردیده است. و آنان را در آن زمان به منزله مجاهدان با شمشیر در پیش روى رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله قرار داده است. آنان حقیقتا خالصند و شیعیان راستین و دعوت کنندگان به دین خدا در پنهان و آشکارند.
منتظر واقعى در بعد علمى، آن چنان معرفتى دارد که غیبت براى او همانند مشاهده است؛ یعنى در شناخت امام زمان خود، شک و تردید ندارد و در بعد عملى آشکارا و نهان به دعوت و تبلیغ مشغول است.
اگر منتظر منفى دست بر دست مى‏گذارد و به بهانه این که کارى از ما ساخته نیست و کارى براى زمینه سازى ظهور نمى‏کند، منتظر مثبت شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود مى‏افزاید، خود را آماده ظهور مى‏نماید، و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر کند.
چکیده سخن آن که در انتظار مثبت ایمان به غیب، گرایش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خیر و صلاح نهفته است.

ج: دعا
در برخى روایات عمده‏ترین وظیفه عصر غیبت را دعا دانسته‏اند؛ از جمله در توقیع اسحاق بن یعقوب که به وسیله محمدبن عثمان دریافت شده است، فرمود: «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم».(8)

د: انقطاع
در روایتى از امام صادق علیه‏السلام مى‏خوانیم که فرمود: «ان هذا الامر لایأتیکم الا بعد ایاس... همانا این امر - ظهور مهدى(عج)- نمى‏آید شما را مگر پس از ناامیدى».(9) و در روایت دیگرى از امام رضا علیه‏السلام مى‏فرماید: «فانه انما یجیى‏ء الفرج على الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم».(10) همانا فرج پس از ناامیدى مى‏آید و کسانى که پیش از شما بودند صابرتر از شما بودند.
این بدان معنا است که تا بشریت چشم امید به قدرت‏هاى غیر الهى داشته باشد، عطش عدالت مهدوى در او وجود ندارد و آن گونه که بایسته و شایسته است، مهدى‏جو و مهدى‏خواه نخواهد بود.
.....................

پی‌نوشت‌ها:
1.هود/ 93 

2.بحارالانوار، ج 52، ص 129؛ اعراف / 71
3. بحارالانوار، ج 52، ص 129
4. بحارالانوار، ج 52، ص 122
5. بحارالانوار، ج 52، ص 122
6. بحارالانوار، ج 52، ص 95
7. بحارالانوار، ج 52، ص 122، و یوم الاخلاص، ص 203
8. بحارالانوار، ج 52، ص 92، و حایرى یزدى (بارحینى)، الزام الناصب، ج 1، ص 428
9. بحارالانوار، ج 52، ص 111
10. بحارالانوار، ج 52، ص 129 و110


محمد فاکر میبدى